جدول جو
جدول جو

معنی ضفادعی - جستجوی لغت در جدول جو

ضفادعی(ضَ دِ)
منسوب است به محلۀ درب الضفادع بغداد. و منها ابوبکر محمد بن موسی بن سهل العطاء الضفادعی البربهاری. کان ثقهً صدوقاً. سمع الحسن بن عرفه و اسحاق بن البهلول الانباری. روی عنه ابوالحسن الدارقطنی و ابوالحسن الجراحی القاضی و غیرهما قال ابوالحسین عبدالباقی بن قانع الحافظ ابوبکر بربهاری و مات فی ذی القعده سنه 319 (هجری قمری) قال و کان ینزل فی درب الضفادع. (از سمعانی ورق 362)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افاعی
تصویر افاعی
افعی ها، نوعی مار بزرگ قوی و زهردار دارای سر پهن و گردن باریک به رنگ سیاه مایل به زردی یا سرخی که انواع گوناگون دارد، مارهای بزرگ، جمع واژۀ افعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضفادع
تصویر ضفادع
ضفدع ها، قورباغه ها، وزغ ها، جانوری از رده های دوزیستان با پاهای قوی ها و پره دار که در آب تخم می ریزدها، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق ها و سمّی جدا می کندها، نوزاد بی دست ها و پای آن دارای سر بزرگ ها، دم دراز ها و آبشش است ها، بزغ ها، غورباغه ها، وک ها، غوک ها، بک ها، پک ها، چغزها، جغزها، غنجموش ها، مگل ها، قاس ها، کلاها، کلائوها، جمع واژۀ ضفدع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفادی
تصویر تفادی
خود را از کسی حفظ کردن، پرهیز نمودن، یک سو شدن
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ)
جمع واژۀ ضفدع، ضفدع، ضفدع، ضفدع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ دِ)
جمع واژۀ ضفدع (ض د / ض د / ض د / ض د) : نقّت ضفادع بطنه، گرسنه گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ)
یعقوبی. یکی از رؤسای فرقۀ یعقوبیۀ مسیحی است و ابن بهریز مطران را کتابی است در جواب او. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ضِ دَ عَ)
یکی (ستاره) که بر دنبال است (یعنی بر دنبال قیطس) با آن یکی که بر دهان حوت جنوبی است ضفدعین خوانند، ای دو چغز
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضفدعه
تصویر ضفدعه
غوکناکی غوکناکی آب یا تالاب، یک غوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفادی
تصویر تفادی
خویشتنداری، رها جویی، سر بها دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاعی
تصویر افاعی
جمع افعی، گرزه ماران شپاکان جمع افعی افعیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
پدافندی منسوب به دفاع: (قوه دفاعی بدن در مقابل عوامل خارجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضفادع
تصویر ضفادع
جمع ضفدع، غوکان جمع ضفدع غوکها قورباغه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفادی
تصویر تفادی
((تَ))
دوری گزیدن، پرهیز نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
Defensive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
défensif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
रक्षात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
دفاعی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
ป้องกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
wa kujilinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
savunmacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
방어적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
防御的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
הגנתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
оборонний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
difensivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
防御的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
obronny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
оборонительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
প্রতিরক্ষামূলক
دیکشنری فارسی به بنگالی