جدول جو
جدول جو

معنی ضفا - جستجوی لغت در جدول جو

ضفا
(ضَ)
جانب و کرانه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفا
تصویر صفا
(پسرانه)
یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضحا
تصویر ضحا
(دخترانه و پسرانه)
زمانی پس از برآمدن افتاب، چاشتگاه، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضیا
تصویر ضیا
(پسرانه)
نور، روشنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وفا
تصویر وفا
(دخترانه و پسرانه)
پایدار بودن در قول و قرار، تعهد و دوستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفا
تصویر شفا
(پسرانه)
بهبود یافتن از بیماری، تندرستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فضا
تصویر فضا
فضا (Atmosphere) حال و هوا و حس کلی صحنه که متاثر از یک یا مجموعه ای از عوامل زیر است: صحنه آرایی، نوع لباس ها، نوع آرایش و گریم بازیگران، رنگ های به کار رفته در صحنه، سبک بازیگری، زاویه بندی و کادر بندی و نوع حرکت دوربین، نوع تدوین و صدا.در فیلم های تاریخی، فانتزی، ترسناک، علمی- تخیلی و مهیج، فضاسازی بسیار مهم است زیرا بار اصلی این فیلم ها بر دوش فضا سازی است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از ضفادع
تصویر ضفادع
ضفدع ها، قورباغه ها، وزغ ها، جانوری از رده های دوزیستان با پاهای قوی ها و پره دار که در آب تخم می ریزدها، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق ها و سمّی جدا می کندها، نوزاد بی دست ها و پای آن دارای سر بزرگ ها، دم دراز ها و آبشش است ها، بزغ ها، غورباغه ها، وک ها، غوک ها، بک ها، پک ها، چغزها، جغزها، غنجموش ها، مگل ها، قاس ها، کلاها، کلائوها، جمع واژۀ ضفدع
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
سست رأی و ضعیف عقل شدن، و منه حدیث عمر: اللهم انی اعوذ بک من الضفاطه. (منتهی الارب) ، چنگ زدن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ دِ)
جمع واژۀ ضفدع (ض د / ض د / ض د / ض د) : نقّت ضفادع بطنه، گرسنه گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُفْ فا)
مردم فرومایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
جمع واژۀ ضفدع، ضفدع، ضفدع، ضفدع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
جمع واژۀ ضفروط. ضفاریط الوجه، شکنهای رخسار و بینی قریب هر دو دنبالۀ چشم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ دِ)
منسوب است به محلۀ درب الضفادع بغداد. و منها ابوبکر محمد بن موسی بن سهل العطاء الضفادعی البربهاری. کان ثقهً صدوقاً. سمع الحسن بن عرفه و اسحاق بن البهلول الانباری. روی عنه ابوالحسن الدارقطنی و ابوالحسن الجراحی القاضی و غیرهما قال ابوالحسین عبدالباقی بن قانع الحافظ ابوبکر بربهاری و مات فی ذی القعده سنه 319 (هجری قمری) قال و کان ینزل فی درب الضفادع. (از سمعانی ورق 362)
لغت نامه دهخدا
(ضَفْ فا طَ)
شتر بارکش، گروه بزرگ از همراهان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ فَ)
مرد گول و بیعقل. (منتهی الارب) ضعیف الرأی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضَفْ فا)
شتربان. شتردار. ساربان. آنکه شتر را به کرایه دهد، برندۀ متاع از جائی بجائی. (منتهی الارب). مکاری. بازرگان. (مهذب الاسماء) ، ریخ زننده، فربه فروهشته گوشت و گران بدن که با قوم همراهی نتواند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَفْ فا)
سخن چین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
رسن تافته که بدان شتر و پالان بندند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضفیره. (منتهی الارب).
- ضفائرالجن، پرسیاوشان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضفیزه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ یِ)
ضفائر. جمع واژۀ ضفیره. (منتهی الارب).
- ضفایرالجن، پرسیاوشان. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضفادع
تصویر ضفادع
جمع ضفدع، غوکان جمع ضفدع غوکها قورباغه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضفائر
تصویر ضفائر
جمع ضفیره، گیسوان بافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضفائر الجن
تصویر ضفائر الجن
پر سیاوشان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفا
تصویر دفا
خمیدگی کوژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفا
تصویر رفا
رفوگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا
تصویر جفا
بی مهری، بی وفائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفا
تصویر حفا
باز داشتن، بر زمین افکندن لویی تک بیخ تک نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیدگی نهفتگی پنهانی نهانی پنهان پوشش، رگو چادر زنان پوشیده شدن نهفته گشتن، پوشیدگی نهانی نهفتگی مقابل ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
بشازش درمان بهبودی تندرستی، داروی دل بهبود یافتن از بیماری، بهبودی رهایی از مرض، دوا درمان، جمع اشفیه، تندرستی و بهبود از مرض، بهبود پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
دوستی یکرنگ یکرنگی، بی آلایشی، شادابی، گلگشت، یکی از گوشه های شور صافی شدن، پاک و بی غش و بی کدورت شدن، پاکیزگی مقابل کدورت تیرگی. یا از صفا افتادن، بی رونق شدن، یا صفا ذهن. استعداد نفس آدمی برای استخراج امر مطلوب، خلوص یکرنگی صمیمیت، تمییزی نظافت، طراوت، آشتی صلح، تفرج تماشا، یکی از گوشه های شور، صافی شدن، روشنی، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضا
تصویر فضا
اسپاش، کیهان، فراسو، فرامون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شفا
تصویر شفا
بهبود، درمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جفا
تصویر جفا
ظلم، جور
فرهنگ واژه فارسی سره