جدول جو
جدول جو

معنی ضغیفه - جستجوی لغت در جدول جو

ضغیفه
(ضَ فَ)
نضارت و تازگی تره. یقال: ضغیفه من بقل، اذا کانت الروضه ناضره متخیله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضغینه
تصویر ضغینه
حقد، کینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضعیفه
تصویر ضعیفه
زن، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ فَ)
ضفیفه من بقل، ترۀ سبز و تازه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ فَ)
رغیفه. طعام که زائوها را سازند. (از مهذب الاسماء). طعامی از آرد و شیر که زائو را کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ضَ نَ)
کینه. (منتهی الارب). ضغن. کینۀ سخت در دل. (دهار). حقد شدید. عداوت. بغضاء. ج، ضغاین. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ غَ)
مرغزار تر و تازه. (منتهی الارب). مرغزار. (مهذب الاسماء) ، خمیر تنک، گروه مردم مختلط از هر صنف، نان برنج تنک، زندگانی خوش با فراخی و خصب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ طَ)
گیاه سست و نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
بانگ کردن روباه. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(لَ فَ)
بتابه که حلوائی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ فَ)
تأنیث ضیف. زن مهمان، زن حائض، بی نمازی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ قَ)
آبادانیی است نزدیک بلبیس وآن شهرکی در یک منزلی مصر است حاجیان هنگام حرکت از مصر در آنجا فرودآیند، زیارتگاهی دارد. (از معجم البلدان). قریه ای است در نزدیکی بلبیس، واقع در مصر. (از منتهی الارب) (از اعلام المنجد) (از انساب سمعانی). صاحب تاج العروس گوید: غیثه در مشرق مصر نزدیک بلبیس قرار دارد و شیخ ما آن را مصحف و محرف کرده مجدداً ذیل غیقه آورده است و مصریان آن را غیثه گویند، و بقولی ناحیه ای است در راه فرماء به مصر - انتهی. رجوع به غریف در تاج العروس و غیقه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضغینه
تصویر ضغینه
کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعیفه
تصویر ضعیفه
زن سست و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغیفه
تصویر لغیفه
فرنی بتابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعیفه
تصویر ضعیفه
((ضَ فِ))
زن سست و ناتوان، زن، (مطلق) زوجه
فرهنگ فارسی معین