جدول جو
جدول جو

معنی ضغیغ - جستجوی لغت در جدول جو

ضغیغ
(ضَ)
فراخی سال، و یقال: اقمت عنده فی ضغیغ دهره، ای قدر تمامه، و کذا اقمنا عنده فی ضغیغ، ای خصب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ غَ)
مرغزار تر و تازه. (منتهی الارب). مرغزار. (مهذب الاسماء) ، خمیر تنک، گروه مردم مختلط از هر صنف، نان برنج تنک، زندگانی خوش با فراخی و خصب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
گزنده و درنده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
آواز دهن حجام وقت مکیدن خون از شاخ. (منتهی الارب). بانگ چوشیدن حجام شیشه را. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
چاه گندۀ پر از گل و لای سیاه در پهلوی چاه خوش آب و پاکیزه که آن را هم تباه و بویناک گرداند. (منتهی الارب). چاه گنده در پهلوی چاه خوش آب که آن را هم بوناک و بدمزه گرداند، سست رای ضعیف عقل. (منتخب اللغات). سست عقل و تباه رای. ج، ضغطی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
آواز خرگوش و گرگ. (منتهی الارب). بانگ خرگوش. (مهذب الاسماء) ، آواز حرکت نرۀ اسب در غلاف خود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضغیم
تصویر ضغیم
گزنده، درنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضغیر
تصویر ضغیر
((ضَ))
هر دسته موی جداگانه بافته
فرهنگ فارسی معین