فروتنی کردن وعاجز گردیدن و نیازمند شدن بسوی کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فروتنی کردن و خوار و نیازمند شدن، ضعیف و نزار شدن جسم کسی از بیماری و اندوه، کم شدن مال کسی. (از اقرب الموارد) ، فرونشستن بنا و افتادن و جنبیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
فروتنی کردن وعاجز گردیدن و نیازمند شدن بسوی کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فروتنی کردن و خوار و نیازمند شدن، ضعیف و نزار شدن جسم کسی از بیماری و اندوه، کم شدن مال کسی. (از اقرب الموارد) ، فرونشستن بنا و افتادن و جنبیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ضعضع. سست و نرم و ناتوان از هر چیزی. (منتهی الارب). سست و ضعیف از هر چیزی. (منتخب اللغات). مرد ضعیف رأی و سست در کار. (منتخب اللغات) ، مرد گول و بی رأی و هوش. (منتهی الارب). آنکه او را رأی نبود. (مهذب الاسماء)
ضعضع. سست و نرم و ناتوان از هر چیزی. (منتهی الارب). سست و ضعیف از هر چیزی. (منتخب اللغات). مرد ضعیف رأی و سست در کار. (منتخب اللغات) ، مرد گول و بی رأی و هوش. (منتهی الارب). آنکه او را رأی نبود. (مهذب الاسماء)