- ضریحه
- گور گورابه
معنی ضریحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشته
فگارش جراحت خستگی زخم
قطعه گوشت
مونث صریح بی آمیغ، آشکار
استعداد، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول هر چیز
سرشت، خوی، عادت، طبیعت، سجیه، خراج، جزیه، زده شده به شمشیر
مونث ضریر: نابینا زن، بیمار زن مونث ضریر زن نابینا، جمع ضرایر
خوی، ساو (مالیات)، پاره برف، داغ زخم، زده شده، گزیت سرشت خوی، عایدی ضرابخانه دخل دارالضرب، جزیه گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر کشته شده به شمشیر، عوارضی که برای تسعیر مالیاتی که در یک جا تعیین اما در جای دیگر پرداخته شده باشد برقرار و معمول بود، جمع ضرایب
ذوق، طبع
((ضَ بِ یا بَ))
فرهنگ فارسی معین
سرشت، خوی، عایدی ضرابخانه، دخل
دارالضرب: جزیه، گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر
دارالضرب: جزیه، گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر
جراحت، زخم
باد، بوی خوش، باد شکم (نفخ)
گور، قبر، بی لحد، مغاکی که در میان گور سازند برای مرده
قبر، گور، دور قبر، صندوق چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر می سازند