نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذره دهی است ضرعهنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامر بن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان)
نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذَره دهی است ضرعهنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامر بن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان)
درختان انبوه در وادی که در آن پنهان توان شدن. یقال: هو یمشی الضراء، اذا مشی مستخفیاً فیما یواری من الشجر، زمین نشیب با اندک درخت که جای میگیرد در آن ددان. (منتهی الارب)
درختان انبوه در وادی که در آن پنهان توان شدن. یقال: هو یمشی الضراء، اذا مشی مستخفیاً فیما یواری من الشجر، زمین نشیب با اندک درخت که جای میگیرد در آن ددان. (منتهی الارب)
ضرّ. گزند، سختی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). بدحالی. (منتهی الارب). مقابل سرّاء. درشتی. درویشی. (دهار). بأساء. بدبختی. تنگی. دشخواری: الذین ینفقون فی السرّاء و الضراء، آنانکه مال نفقه و هزینه کننددر خواری و دشخواری. (تفسیر ابوالفتوح رازی). فسبحان من لایحمد سواء علی السرّاء و الضرّاء. (تاریخ بیهقی ص 299). اختصه بالطرایق الرضیه التی من اوجبها و اولاها و احقها و احراها التسلیم لامر اﷲ تعالی و قضائه و الرضا ببأسائه و ضرائه. (تاریخ بیهقی ص 299). گه اندر نعمتی مغرور و غافل گه اندر تنگدستی خسته و ریش چو در سرّا و ضرّا کارت اینست ندانم کی بحق پردازی از خویش. سعدی (گلستان). ، رنجوری، نقصان در مال و جان (بأساء و ضراء... مؤنثان لا مذکر لهما. قال الفراء: لو جمعا علی ابؤس و اضرّ کما یجمع النعماء بمعنی النعمه علی انعم لجاز). (منتهی الارب). ج، اضرّ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، برجاماندگی. (منتهی الارب)
ضرّ. گزند، سختی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). بدحالی. (منتهی الارب). مقابل سرّاء. درشتی. درویشی. (دهار). بأساء. بدبختی. تنگی. دشخواری: الذین ینفقون فی السرّاء و الضراء، آنانکه مال نفقه و هزینه کننددر خواری و دشخواری. (تفسیر ابوالفتوح رازی). فسبحان من لایحمد سواء علی السَرّاء و الضرّاء. (تاریخ بیهقی ص 299). اختصه بالطرایق الرضیه التی من اوجبها و اولاها و احقها و احراها التسلیم لامر اﷲ تعالی و قضائه و الرضا ببأسائه و ضرائه. (تاریخ بیهقی ص 299). گه اندر نعمتی مغرور و غافل گه اندر تنگدستی خسته و ریش چو در سرّا و ضرّا کارت اینست ندانم کی بحق پردازی از خویش. سعدی (گلستان). ، رنجوری، نقصان در مال و جان (بأساء و ضراء... مؤنثان لا مذکر لهما. قال الفراء: لو جمعا علی اَبؤس و اَضرّ کما یجمع النعماء بمعنی النعمه علی اَنعم لجاز). (منتهی الارب). ج، اَضُرّ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، برجاماندگی. (منتهی الارب)
مؤنث ادرع. رجوع به ادرع شود، گوسپند سپید گردن و سینه و سیاه ران. (از منتهی الارب). گوسپندی که سرش سیاه و سایر قسمتهای بدنش سفید باشد. (از اقرب الموارد). ج، درع، لیله درعاء، شبی که ماه آن قریب صبح طلوع کند. ج، درع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و برخی جمع آنرا درع دانند که در ’ثلاث درع و ثلاث ظلم’بمناسبت ظلم چنین آمده است. (از اقرب الموارد)
مؤنث اَدْرَع. رجوع به ادرع شود، گوسپند سپید گردن و سینه و سیاه ران. (از منتهی الارب). گوسپندی که سرش سیاه و سایر قسمتهای بدنش سفید باشد. (از اقرب الموارد). ج، دُرع، لیله درعاء، شبی که ماه آن قریب صبح طلوع کند. ج، دُرع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و برخی جمع آنرا دُرَع دانند که در ’ثلاث درع و ثلاث ظلم’بمناسبت ظُلَم چنین آمده است. (از اقرب الموارد)