جدول جو
جدول جو

معنی ضرعاء - جستجوی لغت در جدول جو

ضرعاء
(ضَ)
زن کلان پستان و کذا گوسفند کلان پستان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ضرعاء
(ضَ)
نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذره دهی است ضرعهنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامر بن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضُ رَ)
جمع واژۀ ضریک. (منتهی الارب). فقراء بائسین
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
نهان شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
درختان انبوه در وادی که در آن پنهان توان شدن. یقال: هو یمشی الضراء، اذا مشی مستخفیاً فیما یواری من الشجر، زمین نشیب با اندک درخت که جای میگیرد در آن ددان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَرْ را)
ضرّ. گزند، سختی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). بدحالی. (منتهی الارب). مقابل سرّاء. درشتی. درویشی. (دهار). بأساء. بدبختی. تنگی. دشخواری: الذین ینفقون فی السرّاء و الضراء، آنانکه مال نفقه و هزینه کننددر خواری و دشخواری. (تفسیر ابوالفتوح رازی). فسبحان من لایحمد سواء علی السرّاء و الضرّاء. (تاریخ بیهقی ص 299). اختصه بالطرایق الرضیه التی من اوجبها و اولاها و احقها و احراها التسلیم لامر اﷲ تعالی و قضائه و الرضا ببأسائه و ضرائه. (تاریخ بیهقی ص 299).
گه اندر نعمتی مغرور و غافل
گه اندر تنگدستی خسته و ریش
چو در سرّا و ضرّا کارت اینست
ندانم کی بحق پردازی از خویش.
سعدی (گلستان).
، رنجوری، نقصان در مال و جان (بأساء و ضراء... مؤنثان لا مذکر لهما. قال الفراء: لو جمعا علی ابؤس و اضرّ کما یجمع النعماء بمعنی النعمه علی انعم لجاز). (منتهی الارب). ج، اضرّ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، برجاماندگی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
یا رعا. جمع واژۀ راعی. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 50). رجوع به راعی شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
زن باریک ابرو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
گوسپندان بسیار. (منتهی الارب). گلۀ گوسپند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مؤنث ادرع. رجوع به ادرع شود، گوسپند سپید گردن و سینه و سیاه ران. (از منتهی الارب). گوسپندی که سرش سیاه و سایر قسمتهای بدنش سفید باشد. (از اقرب الموارد). ج، درع، لیله درعاء، شبی که ماه آن قریب صبح طلوع کند. ج، درع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و برخی جمع آنرا درع دانند که در ’ثلاث درع و ثلاث ظلم’بمناسبت ظلم چنین آمده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ ضَ)
جمع واژۀ رضیع. (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به رضیع شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مؤنث افرع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منزلی است در راه مکه از کوفه بعد از مغیثه و قبل از واقصه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ رعی. علف ها. گیاه ها
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضرعا
تصویر ضرعا
کلان پستان: زن
فرهنگ لغت هوشیار
سختی گزند نهان شدن، درختان انبوه، زمین نشیب نهان شدن پنهان گشتن، گزند آسیب، سختی بد حالی بد بختی تنگدستی مقابل سرا، رنجوری، قحط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراء
تصویر ضراء
((ضَ))
نهان شدن، پنهان گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضراء
تصویر ضراء
((ضَ رّ))
دشواری، تنگ دستی، گزند، آسیب، رنجوری، قحط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارعاء
تصویر ارعاء
((اِ))
رویانیدن گیاه، چرانیدن ستور، گوش دادن به سخن کسی، بخشودن، شرم داشتن
فرهنگ فارسی معین
بدبختی، تنگدستی، سختی، شدت، عسرت، فلاکت، نکبت، آسیب، صدمه، گزند، غلا، قحط
فرهنگ واژه مترادف متضاد