- ضراط
- رها کردن باد صدادار از مقعد، ضرطه
معنی ضراط - جستجوی لغت در جدول جو
- ضراط
- تیز گوز باد شکم تیز دهنده گوز دهنده گوزو
- ضراط ((ضُ))
- تیز دادن، گوزیدن
- ضراط
- تیز دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوزیدن، سبک شمردن خوار داشت، شیشکی بستن
چینواد
راه
آنکه چوب تراشد و برابر سازد، تراشنده چوب
پارسی تازی گشته سرتک راه راه روشن شمشیر بران
راه راست، طریق، صراط مستقیم
ضرر زدن، زیان رساندن، گزند رساندن
هیزم نازک، ریزه، سست و نرم که با آن آتش روشن می کنند، هیزم افروخته
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، توقّد، گر زدن، التهاب، تلهّب، اشتعال، گر کشیدن، اضطرام، شعله زدن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، توقّد، گر زدن، التهاب، تلهّب، اشتعال، گر کشیدن، اضطرام، شعله زدن
با کسی شمشیر زدن، نبرد کردن، با هم زد و خورد کردن
بسیار زننده،، سخت زننده،، کسی که سکه ضرب می کند، زرگر
تیز دهنده گوز زن: مرد تندار
ضبط کننده
آتش گیری افروزش، فروزینه ریزه چوب، زبانه آتش
دندان درد
زیان رسانیدن
لگد زدن حیوانات
نبرد و ستیز کردن
سختی گزند نهان شدن، درختان انبوه، زمین نشیب نهان شدن پنهان گشتن، گزند آسیب، سختی بد حالی بد بختی تنگدستی مقابل سرا، رنجوری، قحط
قیراط بنگرید به قیراط (تک قرط افرازه ها) (افرازه شعله) چراغ، افرازه چراغ
فریب
کسی که با دستگاه خراطی چوب را می تراشد و اشیای چوبی تزئینی درست می کند
راه، طریق
صراط مستقیم: راه راست،برای مثال ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم / در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم (سعدی۲ - ۵۱۸)
صراط مستقیم: راه راست،
چراغ، شعلۀ چراغ