- ضرابخانه
- جائیکه در آن زر و سیم سکه زنند
معنی ضرابخانه - جستجوی لغت در جدول جو
- ضرابخانه ((~. نَ یا نِ))
- جایی که در آن سکه می زدند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میکده خمکده میخانه میکده
جایی که در آن سکه ضرب می کنند
نسکخانه
نوشاکخانه، گنجه شربتخانه، دولابچه گنجینه
سلاح خانه، محل اسلحه و ذخائر و مهمات نظامی، اسلحه خانه
زینگرخانه
میخانه، میکده، خم خانه
مجموعۀ تسلیحات و جنگ افزاری یک کشور، اسلحه خانه، انبار اسلحه
محلی عمومی با کتاب های بسیار و مکانی برای مطالعه، کتاب فروشی
کتابخانۀ شخصی: کتابخانه ای که کسی برای استفادۀ خود فراهم کرده باشد
کتابخانۀ عمومی: کتابخانه ای که برای استفادۀ همۀ مردم فراهم شده باشد
کتابخانۀ شخصی: کتابخانه ای که کسی برای استفادۀ خود فراهم کرده باشد
کتابخانۀ عمومی: کتابخانه ای که برای استفادۀ همۀ مردم فراهم شده باشد
زراب خانه میخکده ضرابخانه دار الضرب
پاسگاه قزاقان، جای سکونت قزاقان
کشتارگاه محلی که در آن گاو و گوسفند ذبح کنند
جای نگهداری کتاب اعم از آنکه اطاق مانند و جای مسقفی باشد یا محلی که در آن کتابها را فراهم آورند و با نظم و ترتیب خاصی در قفسه ها بچینند
خانه ای که در آن شیشه بندی و آینه کاری بود تا هر چه از بیرون باشد دیده شود و روشنایی خورشید در آن افتد، آسمان پر ستاره، خانه ای که در آن تنور یا بخاری باشد خانه زمستانی که در آن آتش افروزند، حمام گرمابه، شبستان
محل عیش و عشرت
بجولخانه، منگخانه (قمار خانه) جایی که در آن با قاب گوسفند بازی کنند، قمارخانه
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
خانه ای که دیوارهای آن آینه کاری شده باشد، حمام، گرمابه، خانه زمستانی که با بخاری و یا تنور گرم شود، شبستان