خراب خانه خراب خانه خانه خراب. کنایه از محل سکونت بی ارزش است: شبی از شبهای زمستان پر باران در خراب خانه خالی مست و هشیاران نشسته بودم و خاطر بخویشتن مشغول در سرای بهم کرده از خروج و دخول. (از ترجمه محاسن اصفهان) لغت نامه دهخدا
ضرابخانه ضرابخانه درم سرا. سرای درم. دارالضرب. میخکده. دارالسکه. جائی که در آن زر و سیم سکه زنند لغت نامه دهخدا
زراد خانه زراد خانه محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی قور خانه اسلحه خانه جبه خانه جیبا خانه فرهنگ لغت هوشیار