گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند ضبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن ضبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن ضَبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند ضَبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن ضَبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
پدر، بر سر کنیه های مردان در می آید و به معنی پدر است مثلاً ابوالحسن، ابوالقاسم، بر سر صفت درمی آید مثلاً ابوالفضائل، ابوالمفاخر. گاهی مخفف و بدون همزه استعمال می شود مثلاً بوعلی، بوالقاسم، بوتراب، بوالحسن. در فارسی «با» نیز می گویند مثلاً بایزید، در دستور زبان عربی لفظ اب در حالت رفع به صورت «ابو» و در حالت نصب به صورت «ابا» و در حالت جر به صورت «ابی» درمی آید مثلاً ابوبکربن ابی قحافه، اباعبداللّه
پدر، بر سر کنیه های مردان در می آید و به معنی پدر است مثلاً ابوالحسن، ابوالقاسم، بر سر صفت درمی آید مثلاً ابوالفضائل، ابوالمفاخر. گاهی مخفف و بدون همزه استعمال می شود مثلاً بوعلی، بوالقاسم، بوتراب، بوالحسن. در فارسی «با» نیز می گویند مثلاً بایزید، در دستور زبان عربی لفظ اب در حالت رفع به صورت «ابو» و در حالت نصب به صورت «ابا» و در حالت جر به صورت «ابی» درمی آید مثلاً ابوبکربن ابی قحافه، اباعبداللّه
دوسیدن بزمین. (منتهی الارب). بزمین وادوسیدن. (تاج المصادر) ، پنهان شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، پنهان شدن تا بفریبد کسی را، برآمدن و بلند شدن بسوی چیزی و پناه بردن به آن، شرم داشتن از کسی. (منتهی الارب)
دوسیدن بزمین. (منتهی الارب). بزمین وادوسیدن. (تاج المصادر) ، پنهان شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، پنهان شدن تا بفریبد کسی را، برآمدن و بلند شدن بسوی چیزی و پناه بردن به آن، شرم داشتن از کسی. (منتهی الارب)
اب، پدر، ضح در عربی در حالت رفعی این کلمه را به صورت «ابو» و در حالت نصبی «ابا» و در حالت جری «ابی» گویند و غالباً در آغاز کنیه مردان درآید مانند «ابن» و گاه در آغاز بعضی اسم های جنس، فارسی زبانان رعایت حالت های
اب، پدر، ضح در عربی در حالت رفعی این کلمه را به صورت «ابو» و در حالت نصبی «ابا» و در حالت جری «ابی» گویند و غالباً در آغاز کنیه مردان درآید مانند «ابن» و گاه در آغاز بعضی اسم های جنس، فارسی زبانان رعایت حالت های