- ضال
- گمراه، بیراه
معنی ضال - جستجوی لغت در جدول جو
- ضال ((لّ))
- گمراه
- ضال
- گمراه، بیراه، آواره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گمراه کننده مثلاً کتاب ضاله، در فقه و حقوق حیوان گم شده، گمراه مثلاً قوم ضاله
گم شده
ستمکار، کژ پسند
مؤنث ضال، گم گشته، گمراه کننده
دارواش از گیاهان شیرینک
کثیرالفضل، دارای فضل بسیار
در تیراندازی، مقابله کردن و دفاع کردن
سخت بی درمان از پا در آرنده
باقیمانده، بقیه
پشتیبانی، تیر اندازی، بهانه ساختن
گمراهان گمراه بیره، آواره، جمع ضالین، غلامی که راه خانه را مولی را گم کرده بی قصد مقابل آبق که قصد گریز دارد، انسان یا حیوان گمشده، گمشده
کنون، اکنون، اینگاه
جناح
قرار
بازوی انسان، عضوی از بدن پرندگان که با آن پرواز می کنند
حرف نهم از الفبای عربی (ابتث) و حرف یازدهم از الفبای فارسی به شتاب رفتن، دراز شدن، شوخ چشمی
سرسرا، تالار
فرانسوی خس خس خس خس سینه صدای خس خس خاصی که در بعض امراض و التهابات قصبه الریه و برونشها و خانه های ششی هنگامی که بریه گوش دهند استماع شود خس خس صدری
پیر سفید موی، شخصی که موهای سر و ابرو و مژگانش سفید باشد، حیوانی که دارای پشم و و موی سفید و چشمهای قرمز باشد (مانند خرگوش راسو)، یا زال بد افعال (بد فعال) دنیا عالم. یا زال سر سفید سیه دل دنیا، شخص بی مهر و شفقت. یا زال سفید رو دنیا جهان. یا زال عقیم دنیا جهان. یا زال گوز (گوژ) پشت آسمان فلک. یا زال مستحاضه دنیا جهان. یا زال مو سیه (سیاه) دنیا جهان، چنگ (ساز معروف)
حرکت یک دوره آفتاب از نقطه برج حمل تا نقطه آخر برج حوت و آنرا بعربی سنه گویند، مدت حرکات زمین بدور خورشید که دوازده ماه یا 563 روز و 5 ساعت و 84 دقیقه و 54 ثانیه است و آنرا سال خورشیدی یا سال شمسی گویند
عقل، عزم و آهنگ
چاله، گودی، گودال
کیفیت، چگونگی، وضع، گونه، شکل، جهت، حالت
گمراهتر، باضلالت تر
نقطه سیاه بر روی پوست بدن، دلجوی، دلربای، دل آرای، نیک اختر برادر مادر، دائی برادر مادر، دائی
عقاب سیاه، و بمعنی دلالت کننده
هندی تبیرک تبیره کوچک دو پیاله مانند کوچک که هنگام پایکوبی برهم زنند و باآوای آن آهنگ سرود را نگاه دارند طبق فلزی
پارسی تازی گشته شال پارچه ای که بانگاره ایرانی کلکی (بته جقه) که بیشتردرکرمان ویزدوکشمیرهندبافته می شود. نوعی پارچه ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند. یا شال کرمانی. شالی که در کرمان بافته شده. یا شال کشمیری. شالی که در کشمیر بافته شده، بالا پوشی که از پارچه پشمی خشن سازند و کشاورزان پوشند، پارچه ای دراز و کم عرض که دور کمر یا سر یا گردن پیچند، گلیم کوچک پشمین
ضرر رساننده، زیان رساننده