شدت گرما، مرد درازبالا. (منتهی الارب) ، سنگ سخت. سنگ. (مهذب الاسماء) ، روز گرم. (منتهی الارب). روزی سخت گرم. (مهذب الاسماء) ، جای سخت، زمین هموار و سنگستان و جائی که آفتاب بر آن بحدی تابد که گوشت بر آن بریان توان کرد. (منتهی الارب)
شدت گرما، مرد درازبالا. (منتهی الارب) ، سنگ سخت. سنگ. (مهذب الاسماء) ، روز گرم. (منتهی الارب). روزی سخت گرم. (مهذب الاسماء) ، جای سخت، زمین هموار و سنگستان و جائی که آفتاب بر آن بحدی تابد که گوشت بر آن بریان توان کرد. (منتهی الارب)
ابن سنان بن مالک، مکنی به ابویحیی، از بنی نمر بن قاسط. صحابی است و از تیراندازان نامی عرب و از سابقان در اسلام است. پدر او از اشراف جاهلیت است. کسری او را بر ابلۀ بصره ولایت داد. منازل کسان او در سرزمین موصل بر شط فرات (از جانب جزیره و موصل) بود. و صهیب بسال 36 قبل از هجرت. بدانجا متولد شد. رومیان بر آنها غارت بردند و صهیب را اسیر گرفتند. یکی از بنی کلب وی را اسیر گرفت و بمکه آورد. عبدالله جدعان تیمی او را خرید، سپس آزاد کرد و او در مکه بتجارت پرداخت و چون اسلام ظاهر گشت، وی مسلمانی گرفت و سی و چندمین تن بود که اسلام آورد. چون مسلمانان عازم هجرت حبشه شدند، صهیب مالی فراوان بدست آورده بود. مشرکان از مهاجرت او ممانعت کردند و گفتند تو گدائی پست بودی و اکنون که مالی فراوان یافته ای ارادۀ رفتن داری ! گفت: اگر مال خویش را بدهم مرا در رفتن آزاد میدارید؟ گفتند: آری. وی همه مال خود بدانها داد. چون این خبر به پیغمبر رسید، گفت: ربح صهیب ربح صهیب، یعنی صهیب سود برد. صهیب در جنگ بدر و احد و دیگر غزوات حاضر بود و در صحیحین 307 حدیث از او آمده است. وی بسال 32 هجری قمری در مدینه درگذشت. (الاعلام زرکلی ص 436). صهیب بخاطر زهد و پارسائی و مقام شامخی که در متقدمین دارد بین مسلمانان شهرتی وافر داشته و در ادب فارسی نام او فراوان دیده میشود: پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده. خاقانی. چنان بزد ره اسلام غمزۀ ساقی که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند. حافظ
ابن سنان بن مالک، مکنی به ابویحیی، از بنی نمر بن قاسط. صحابی است و از تیراندازان نامی عرب و از سابقان در اسلام است. پدر او از اشراف جاهلیت است. کسری او را بر ابلۀ بصره ولایت داد. منازل کسان او در سرزمین موصل بر شط فرات (از جانب جزیره و موصل) بود. و صهیب بسال 36 قبل از هجرت. بدانجا متولد شد. رومیان بر آنها غارت بردند و صهیب را اسیر گرفتند. یکی از بنی کلب وی را اسیر گرفت و بمکه آورد. عبدالله جدعان تیمی او را خرید، سپس آزاد کرد و او در مکه بتجارت پرداخت و چون اسلام ظاهر گشت، وی مسلمانی گرفت و سی و چندمین تن بود که اسلام آورد. چون مسلمانان عازم هجرت حبشه شدند، صهیب مالی فراوان بدست آورده بود. مشرکان از مهاجرت او ممانعت کردند و گفتند تو گدائی پست بودی و اکنون که مالی فراوان یافته ای ارادۀ رفتن داری ! گفت: اگر مال خویش را بدهم مرا در رفتن آزاد میدارید؟ گفتند: آری. وی همه مال خود بدانها داد. چون این خبر به پیغمبر رسید، گفت: ربح صهیب ربح صهیب، یعنی صهیب سود برد. صهیب در جنگ بدر و احد و دیگر غزوات حاضر بود و در صحیحین 307 حدیث از او آمده است. وی بسال 32 هجری قمری در مدینه درگذشت. (الاعلام زرکلی ص 436). صهیب بخاطر زهد و پارسائی و مقام شامخی که در متقدمین دارد بین مسلمانان شهرتی وافر داشته و در ادب فارسی نام او فراوان دیده میشود: پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده. خاقانی. چنان بزد ره اسلام غمزۀ ساقی که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند. حافظ
مرد سست و ضعیف از طلب کینه و ثار. و گران و ناگوار. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد گران وخیم و ناگوار. ومرد ضعیف و سست در طلب کینۀ خود. (ناظم الاطباء) ، گلیم بسیارپشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کساء بسیارپشم. (از اقرب الموارد)
مرد سست و ضعیف از طلب کینه و ثار. و گران و ناگوار. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد گران وخیم و ناگوار. ومرد ضعیف و سست در طلب کینۀ خود. (ناظم الاطباء) ، گلیم بسیارپشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کساء بسیارپشم. (از اقرب الموارد)