جدول جو
جدول جو

معنی صیعریه - جستجوی لغت در جدول جو

صیعریه
(صَ عَ ری یَ)
نوعی از رفتار. (منتهی الارب). اعتراض فی السیر. (اقرب الموارد) ، داغی است در گردن ماده شتر خاصه یا عام است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشعریه
تصویر اشعریه
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیصریه
تصویر قیصریه
بازار بزرگ، راسته
فرهنگ فارسی عمید
(قَ صَ ری یَ)
از اقلیم پنجم است طولش از جزایر خالدات سط و عرض آن از خط استوا لطک در پای کوه ارجاسب افتاده است. شهری بزرگ است قلعۀ آن را سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی بارو از سنگ تراشیده ساخت. حقوق دیوانیش صدوچهل هزاردینار است. در معجم البلدان آمده است: در او بلیناس حکیم جهت قیصر حمامی ساخته بود که به چراغی گرم میشد و در او مقامی است منسوب به مجلس محمد بن حنفیه بن امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه و او را عظیم متبرک دارند. (نزهه القلوب ج 3 ص 98). رجوع به قیساریه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران، سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ صَری یَ)
نام محلی است در اصفهان.
- امثال:
برای یک دستمال قیصریه را آتش میزند
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ ری یَ / یِ)
راسته بازار بزرگ. (فرهنگ فارسی معین) : اهل تبریز حسب الفرمان شاه جهان شهر را آذین بسته قیصریه و بازارها را چون نوعروسان حجلۀ نشاط آراستند. (فرهنگ فارسی معین از عالم آرا ص 100)
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ ری یَ)
مؤنث قیصری، منسوب به قیصر
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ ری یَ)
دراهمی است منسوب به قیصر روم. رجوع به النقود العربیه ص 152 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یَ)
بطنی است از عدوان. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
آل زیار. (فرهنگ فارسی معین). دولت زیاریه، در جرجان از 316 تا 434 هجری قمری مؤسس آن مرداویج بن زیار. رجوع به آل زیار شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(صُ ری یَ)
مرغی است از انواع عصافیر، یا همان صافر است. (منتهی الارب). تبشّر. (منتهی الارب). اصقع. (منتهی الارب). بنجشک زرد. (مهذب الاسماء). چکاوک زرد. زرد چغو. زردک
لغت نامه دهخدا
(صُ ری یَ)
نوعی گیاه است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَفْ فو ری یَ)
نام قریۀ بزرگی است در قضای ناصره از سنجاق عکا تابع ولایت بیروت از فلسطین. در 5000گزی شمال غربی ناصره و 12000گزی جنوب شرقی عکا واقع است. (از قاموس الاعلام ترکی). شهری است از نواحی اردن به شام قرب طبریه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُ لَ عی یَ)
آبی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صنفی از مردم ارمن اند. (نخبه الدهر دمشقی ص 262). قومی به ارمینیه
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صیرفی. (منتهی الارب). رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یا ری یَ)
فرقه ای از غالیۀ تناسخیه که قائل بتناسخ و منسوب بجعفر بن ابیطالب عم پیمبر اکرم صلواه الله و سلامه علیه میباشد. (مفاتیح خوارزمی ص 19)
لغت نامه دهخدا
(قِ ری یَ)
قریه ای است از قراء مصر. (معجم البلدان) (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بِ یَ / یِ)
سیبریا. سیبری. دشتی پهناور که همه شمال آسیا را فراگرفته و از کوههای اورال (میان اروپا و آسیا) تا اقیانوس کبیر ممتد و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی محدود است. مساحت این دشت وسیع 1238000 کیلومتر مربعاست که تمام آن دشت و هموار است. فقط در شرق آن کوههای یا بلونویئی و استانووئی و در جنوب کوههای سایان و آستایی قرار دارد. رودخانه های ’اب’ ینی سئی، لنا و آمور در آن جریان دارند که به اقیانوس منجمد شمالی میریزند. جمعیت سیبریه درحدود 25 میلیون تن میباشد که از نژادهای بومی روسهای مهاجر هستند. سیبریه از لحاظ سیاسی بچهار قسمت تقسیم میشود: 1- جمهوری یا کوتسک که پایتخت آن ایرکوتسک درکنار رود ’لنا’ قرار دارد. 2- جمهوری بوریات و مغول که مرکز آن ورخنه اودینسک است. 3- سیبریۀ غربی که پایتخت آن نووسیبرسک است. 4- سیبریۀ شرقی که پایتخت آن ایرکوتسک در کنار دریاچۀ بایکال است. سیبریه مستور از جنگل است و زغال سنگ آن یکی از مهمترین معادن زغال سنگ دنیا است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(صَ عَ ری یَ)
مار خبیث که فسون نپذیرد. (منتهی الارب). مار خبیث را نامند که گزیدۀ آن قابل علاج نباشد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(عِ ری یَ)
ابل داعریه، منسوب است به فحل داعر. (داعربن حماس). (منتهی الارب) ، هجان ٌ داعره، منسوبه الی داعر، فحل کریم. (صبح الاعشی ج 2 ص 35)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ ری یَ)
مؤنث خیبری.
- سنۀ خیبریه، نام سال هفتم از نزول قرآن بمدینه. در این سال سورۀ طلاق و تحریم و احزاب نازل شد. این سال معادل با سال بیستم بعثت بود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ ری یَ)
نوعی از پارچه است که در نیشابور تهیه شود و با آن مندیل سازند. (از دزی ج 1 ص 26) ، منسوب به اصیل بمعنی نجیب
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ ری یَ)
مؤنث اشعری که یکی از فرق اسلام بودند. رجوع به اشاعره شود
لغت نامه دهخدا
(صَ عَ ری ی)
احمر صیعری، سخت سرخ. (منتهی الارب). قانی.
- سنام صیعری، کوهان بزرگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ رِ فَ)
جمع واژۀ صیرفی. (منتهی الارب) : و وقف اعرابی فسأل قوماً فقالوا له علیک بالصیارفه. (البیان و التبیین ج 2 ص 76)
لغت نامه دهخدا
برگرفته از انگلیسی پرها مپرستی پرهامپرستان طرفداران (طبیعت) که منکر وجود خدای تعالی هستند: طبیعت پرستان: مقابل خدا پرستان. توضیح سید جمال الدین اسد آبادی رساله ای در باب این گروه (رد بر نیچریه) نوشته که بچاپ رسیده است
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان نصیر و ابن حزم از گزافندگان که باور داشتند باشنادگان آسمان می توانند پیکر زمینی بپذیرند آنان پس از پیامبر (ص) علی بن ابیطالب (ع) را و هم چنین فرزندانش را بهترین آدمیان و برابر با خدا می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قیصری، راسته بازار بزرگ: اهل تبریز حسب الفرمان شاه جهان شهر را آذین بسته قیصریه و بازارها را چون نوعروسان حجله نشاط آراستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیارفه
تصویر صیارفه
جمع صیرفی، کهبدان سره دانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیدلیه
تصویر صیدلیه
مونث صیدلی: و داروخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاریه
تصویر صفاریه
پری شاهرخ زری مرغ انجیر خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعرضه
تصویر بیعرضه
کسی که وجودش منشا اثر نباشد بیکاره بیمصرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیصریه
تصویر قیصریه
((ق ِیا قَ صَ یِّ))
مؤنث قیصری، راسته بازار بزرگ
فرهنگ فارسی معین