جدول جو
جدول جو

معنی صیدنه - جستجوی لغت در جدول جو

صیدنه
علمی که دربارۀ گیاهان دارویی و خاصیت آن ها بحث می کند، گیاه شناسی، فروش عطر، دارو و گیاهان دارویی، داروفروشی، عطاری، کتاب داروشناسی، صیدنه در عربی
تصویری از صیدنه
تصویر صیدنه
فرهنگ فارسی عمید
صیدنه
(صَ دَ نَ)
علم داروشناسی. (منتهی الارب). صیدله. گیاه شناسی. رجوع به صیدله شود
لغت نامه دهخدا
صیدنه
(صَ دَ نَ)
نام کتاب ابوریحان. (منتهی الارب). این کتاب را علی بن عثمان کاشانی ترجمه کرده است. در کشف الظنون نام کتاب را صیدله نوشته است. (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1434)
لغت نامه دهخدا
صیدنه
گیاه شناسی، دارو فروشی عطاری
تصویری از صیدنه
تصویر صیدنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیدله
تصویر صیدله
صیدنه، علمی که دربارۀ گیاهان دارویی و خاصیت آن ها بحث می کند، گیاه شناسی، فروش عطر، دارو و گیاهان دارویی، داروفروشی، عطاری، کتاب داروشناسی، صیدنه در عربی
فرهنگ فارسی عمید
(صَ نَ)
نام قبیله ای است در بربر، و هم نام موضعی است که این قبیله بدان فرود آمده اند. رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ’بربر’ شود
لغت نامه دهخدا
(صَ نَ)
دهی است از دهستان لیریائی بخش پاپی شهرستان خرم آباد، واقع در 17 هزارگزی باختر ایستگاه سپیددشت. کوهستانی، گرمسیری و مالاریائی است. 80تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سزار. محصول آنجا غلات، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(ثَ مَ لَ)
نگه داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب). صیانت: ادام اﷲ تأییدهم و صیانه الجمیع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212). رجوع به صیانت شود، برطرف سم ایستادن اسب از سودگی پای یا بی نعلی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ گَهْ)
صیدگاه. شکارگاه. جای صید. مکان نخجیر:
هیچ شه را بجهان صیدگهی بود چنین
هیچ شه کرد چنین صید به آفاق اندر.
فرخی.
صیدگه شاه جهان را خوش چراگاهست از آنک
لخلخۀ روحانیان بینی در او بعرالظبا.
خاقانی.
همه اسباب کار ساخت تمام
تا که آید به صیدگه بهرام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(صَ دِ نَ)
جمع واژۀ صیدنانی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عیدانه گشتن نخل. بلند شدن نخل. (از اقرب الموارد). رجوع به عیدان و عیدانه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
کفتار، روباه. (منتهی الارب). نامی است روباه را. (مهذب الاسماء) ، جانورکی است که در زمین خانه سازد و آنرا ناپدید کند، چادر درشت بافت، پادشاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صیانه
تصویر صیانه
نگهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیدانه
تصویر صیدانه
یغام (غول)، پر گوی: زن پر درد سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیدله
تصویر صیدله
دارو شناسی، دارو سازی، گیاهشناسی گیاه شناسی، دارو فروشی عطاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صینه
تصویر صینه
نگهداری، جامه نیک نگهداری شده - جامه خوب مانده
فرهنگ لغت هوشیار
جانوران شکاری که گوشت خوردنی ندارند، شاهنما کسی که خود را شاه وا نمود کند، سیم نما سنگ سپید، بویه فروش (عطار) که خود را دارو شناس جا بزند، خرمگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیدله
تصویر صیدله
((صَ دَ لَ))
گیاه شناسی، داروفروشی. عطاری
فرهنگ فارسی معین