جدول جو
جدول جو

معنی صیاریف - جستجوی لغت در جدول جو

صیاریف
(صَ)
جمع واژۀ صیرفی. (منتهی الارب). رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصاریف
تصویر تصاریف
پیشامدها و حوادث روزگار، گردش ها و انقلابات زمانه، نوائب دهر، تصاریف الدهر
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
جمع واژۀ صفریت. رجوع به صفریت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
عجارف. حوادث روزگار. (اقرب الموارد). سختیهای زمانه. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شدت باران. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عجارف شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع واژۀ شراف. (ناظم الاطباء). رجوع شود به شراف
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صعرور است. رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(صُ ری یَ)
مرغی است از انواع عصافیر، یا همان صافر است. (منتهی الارب). تبشّر. (منتهی الارب). اصقع. (منتهی الارب). بنجشک زرد. (مهذب الاسماء). چکاوک زرد. زرد چغو. زردک
لغت نامه دهخدا
(صَ)
دهی از دهستان مهربان بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. 44هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ و 7هزارگزی شمال خاوری خبرارخی. تپه ماهور. سردسیر. دارای 350 تن سکنه. آب آن از رود خانه گزل ابدال. محصول آنجا غلات دیم. جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالی بافی. راه مالرو است. تابستان از خبرارخی اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صمراد. (منتهی الارب). رجوع به صمراد شود
لغت نامه دهخدا
صنفی از مردم ارمن اند. (نخبه الدهر دمشقی ص 262). قومی به ارمینیه
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غضروف و این مصحف غرضوف است و در کتب لغت جمع غرضوف را غراضیف آورده اند و برای غضروف جمع ذکر نکرده اند. رجوع به غرضوف و غضروف و غراضیف شود
لغت نامه دهخدا
(صَ رِ فَ)
جمع واژۀ صیرفی. (منتهی الارب) : و وقف اعرابی فسأل قوماً فقالوا له علیک بالصیارفه. (البیان و التبیین ج 2 ص 76)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صیخود. رجوع به صیخود شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صهریج. رجوع به صهریج شود
لغت نامه دهخدا
(صَ عَ ری یَ)
نوعی از رفتار. (منتهی الارب). اعتراض فی السیر. (اقرب الموارد) ، داغی است در گردن ماده شتر خاصه یا عام است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محرف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محرف شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غطریف. (تاج العروس). در فرهنگهای دیگر جمع غطریف، غطارفه آمده است ولی در تاج العروس علاوه برآن، غطاریف نیز ذکر شده است
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یا ری یَ)
فرقه ای از غالیۀ تناسخیه که قائل بتناسخ و منسوب بجعفر بن ابیطالب عم پیمبر اکرم صلواه الله و سلامه علیه میباشد. (مفاتیح خوارزمی ص 19)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قذروف. (منتهی الارب). به معنی عیب. (آنندراج). رجوع به قذروف شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
خیاربالنگ و خیارشنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خذروف. رجوع به خذروف در این لغت نامه شود. منه: ترکت السیوف رأسه خذاریف، پاره پاره کرد شمشیر سر او را که هر پاره ای چون خذروف بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس).
- خذاریف الهودج، تخته ها و چوبها که هودج را بدان مربع گردانند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مصروف. (ناظم الاطباء). رجوع به مصروف شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تطریف. اطراف و جوانب انگشتان: اختضبت المراءه تطاریفها، ای اطراف اصابعها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تصریف. احکام و اوامر خودسرانه. (ناظم الاطباء) ، تبدیلات و انقلابات و حوادث زمانه. (ناظم الاطباء). گردانیدنها و گذشتن ها و برگشتن ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). تصاریف دهر، نوائب آن. حدثان آن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بر این فن متبحر و ریان گشته و بر تصاریف احداث واقف شده و رای او به ممارست این فن متانت یافته. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 20). گمان بسته که مجال حوادث ایام در آن محال محال باشد و دست تصاریف روزگار بدامن دولت او نرسد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 33). تا مگر ث... و انقیاد و طواعیت را از تصاریف زمان سایه بان سازد. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
آل زیار. (فرهنگ فارسی معین). دولت زیاریه، در جرجان از 316 تا 434 هجری قمری مؤسس آن مرداویج بن زیار. رجوع به آل زیار شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خذاریف
تصویر خذاریف
جمع خذروف، باد فرها بازیچه ای است از چرم باد ریسه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معروف سرشناسان مشاهیر: و با بسیاری از رجال و معاریف زمان ملاقات کرد. توضیح در عربی فصیح این صورت نیامده و معارف بدین معنی مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذاریف
تصویر قذاریف
جمع قذروف، آک ها، آهوک ها، عیب ها
فرهنگ لغت هوشیار
بافت مقاوم و لاستیک مانند و قابل انعطاف برنگ سفید یا سفید مایل به زرد که در برخی اندامها از قبیل غضروفهای حنجره و قضبه الریه و لاله گوش و مفاصل موجود است. در جنین پستانداران نیز از قبیل تشکیل استخوان ها به جای استخوان بافت غضروفی وجود دارد. غضروف در آب جوش حل می شود و محلولی ژله مانند به وجود می آورد که ماده پروتیدی غضروف موسوم به کندرین در آن حل شده است بافت غضروفی. یاغضروفی خنجری. زایده خنجری استخوان جناغ را گویند که در انتهای تحتانی این استخوان قرار دارد و از جنس بافت غضروفی است زایده خنجری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجاریف
تصویر عجاریف
حوادث روزگار، سختیهای زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیارفه
تصویر صیارفه
جمع صیرفی، کهبدان سره دانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاریه
تصویر صفاریه
پری شاهرخ زری مرغ انجیر خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاریف
تصویر تصاریف
اوامر خود سرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاریف
تصویر تصاریف
((تَ))
جمع تصریف، پیشامدها، حوادث زمانه
فرهنگ فارسی معین
ساختگی، صندوقدار
دیکشنری عربی به فارسی