جدول جو
جدول جو

معنی صؤبه - جستجوی لغت در جدول جو

صؤبه
(صُءْ بَ)
انبار گندم و ذخیرۀ آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صوبه
تصویر صوبه
ناحیه، منطقه
فرهنگ فارسی عمید
(تُ ءَ بَ)
از ’ت ء ب’، عار و ننگ. (منتهی الارب). ابه. (منتهی الارب). رجوع به ابه شود
لغت نامه دهخدا
(کُ ءَ بَ)
ننگ و عار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و یقال: ما به کؤبه، ای عار و حیاء. (منتهی الارب). آنچه از آن شرم کرده شود، یقال: ما فیه کؤبه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُءْ بَ)
چوب پاره ای که بدان پیوند کنند بر خنور شکسته. (منتهی الارب). قطعه ای از چوب که با آن ظرف شکسته را پیوند کنند. (از اقرب الموارد). رقعه ای که ظرف را وقتی بشکند بدان اصلاح کنند. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) ، آنچه بدان رخنه و شکاف را بگیرند. (از لسان العرب) (از المنجد) (از معجم متن اللغه). کفشیر. (منتهی الارب). کفشیر و لحیم. (ناظم الاطباء) ، اللبن الخاثر. (اقرب الموارد) (المنجد). شیر جغرات شده. شیر غلظت یافته
لغت نامه دهخدا
(صُوْ وا بَ)
صوابهالقوم، برگزیدگان قوم و خلاصۀ ایشان. (منتهی الارب). لبابهم و خیارهم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، گزیده از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ آ بَ)
بیضۀ شپش و کک. ج، صئاب. صئبان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَبْ بِهْ)
یادآورنده. آگاه کننده. (از منتهی الارب). آن که آگاه می کند و به کسی یاد می هد. (ناظم الاطباء). به یاددهنده. (آنندراج) ، تهمت زننده. تهمت نهنده او را به... (از منتهی الارب) ، آن که توقیر می کند کسی را و احترام می نماید و ستایش می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
مملکت و کشور و دیار که مشتمل بر اضلاع و پرگنه جات مختلف باشد مثل صوبۀ بنگاله و صوبۀ بهار و صوبۀ اوده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
نام اسب عباس بن مرداس. (منتهی الارب)
نام اسب حسان بن مره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
توده و انبار. (منتهی الارب). هر چیز فراهم شده، و گفته اند طعام فراهم شده. (از اقرب الموارد). گردشده. کودشده. توده گشته، انبار هر چیزی یا انبار گندم و خرمادان بزرگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صوابه
تصویر صوابه
رشک رشک (گویش گیلکی و بلوچی) تخم شپش
فرهنگ لغت هوشیار
انبار توده، خرما دان، انبار گندم از صوبه کشور سرزمین توده چیزی: انبار (غلات)، مملکت کشور ولایت
فرهنگ لغت هوشیار