جدول جو
جدول جو

معنی صومه - جستجوی لغت در جدول جو

صومه
(صَ مَ)
واحد صوم است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صدمه
تصویر صدمه
آسیب، آزار، راندن و دفع کردن، کوبیدن دو چیز به هم، مصیبت
صدمه خوردن: آسیب دیدن، آزار دیدن
صدمه دیدن: آسیب دیدن، آزار دیدن، صدمه خوردن
صدمه کشیدن: رنج و آزار کشیدن، تحمل مشقت کردن
صدمه زدن: آسیب زدن، آزار رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کومه
تصویر کومه
پناهگاه کوچکی که فالیزبانان و شکارچیان با شاخ و برگ درختان در بیابان برای خود درست می کنند، کریچ، کرچه، کریچه، گریچ، کازه
آبکامه، نان خورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند، گندم یا جو یا نان خشک که در آب یا شیر یا ماست بخیسانند و داروهایی نیز به آن بیفزایند و بعد در آفتاب خشک کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حومه
تصویر حومه
نواحی اطراف و پیرامون شهر یا هر جای دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رومه
تصویر رومه
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
(خُ مَ)
پیکار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(تَ عَتْ تُهْ)
مخاصمه. (منتهی الارب). مصدر دیگریست برای خصام و مخاصمه. رجوع به ’خصام’ و ’مخاصمه’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صومل
تصویر صومل
گاوه از گیاهان از تیره گاو زبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صومله
تصویر صومله
خشک پوستی
فرهنگ لغت هوشیار
انبار توده، خرما دان، انبار گندم از صوبه کشور سرزمین توده چیزی: انبار (غلات)، مملکت کشور ولایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوجه
تصویر صوجه
لاتینی تازی گشته لوبیای چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوعه
تصویر صوعه
صاع بنگرید به صاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طومه
تصویر طومه
مرگ و میر، پتیاره (بلا) آسیب، سنگ پشت ماده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قائم، نگهبانان پاسداران قومی خویشاوندی، زانیچی (ملی جمع قائم (قایم) نگهبانان مستحفظان: قریب پنجاه شصت هزار سوار شمشیر زن بر گستواندار که به ظاهر بلخ در حلقه قومه خاص مرتب بودند
فرهنگ لغت هوشیار
کپه خاک جامه ای که از نی و علف سازند و پالیزبانان در آن نشینند و محافظت پالیزو زراعت کنند و گاهی نیز صیادان در آن کمین نمایند، آلونک کپر کلبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لومه
تصویر لومه
نکوهنده نکوهیده، چشم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصمه
تصویر وصمه
سستی وصمت در فارسی ترک ترک خوردن، ننگ رسوایی، آک، سوگند در گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوره
تصویر صوره
خمیدگی کجی، خارش سر
فرهنگ لغت هوشیار
کاز نیایشگاه ترسایان گوشه کنج عبادتگاه راهب (ترسایان و جز آنان) در بالای کوه و تپه دیر، خانقاه، جمع صوامع
فرهنگ لغت هوشیار
پاره پشم تکه پشم، زنانه کار مردی که کارهای زنانه انجام دهد به ویژه در خانه بویه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صومر
تصویر صومر
باد روگ (ریحان کوهی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصومه
تصویر خصومه
دشمنی کشمکش افند ستیزه ستیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صومعه
تصویر صومعه
عبادت خانه ترسایان و نصاری که سرآن بلند و باریک سازند، جای عبادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
مصیبت، آسیب، گزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سومه
تصویر سومه
نشانه، ارزش، نشانه چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تومه
تصویر تومه
مروارید، مهره های سیمین
فرهنگ لغت هوشیار
معظم هر چیز، کارزار بزرگ، اطراف و گرداگرد شهر. مها گن (بلور)، کوست پروار، سترگ، جنگ بزرگ، بیرون شهر پیرانشهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثومه
تصویر ثومه
یک دانه سیر، بند شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زومه
تصویر زومه
ترسنده هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رومه
تصویر رومه
سریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حومه
تصویر حومه
((مِ))
اطراف و گرداگرد شهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صومعه
تصویر صومعه
((صَ مَ عَ یا عِ))
عبادتگاه راهب در بالای کوه، دیر، خانقاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
((صَ دَ مِ))
کوفتن، کوفتن دو چیز به هم، کوفتگی، آسیب، آزار، مصیبت، صدمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کومه
تصویر کومه
((مِ))
آلونک، کلبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
گزند
فرهنگ واژه فارسی سره