حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن. (منتهی الارب). حمله بردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (دهار) : صدهزاران گور ده شاخ ودلیر چون عدم باشد به پیش صول شیر. مولوی. ، کشتن کسی را، راندن خر ماده یا گلۀ خر کره را، برجستن بر چیزی، اندازه کرده شدن برای کسی. (منتهی الارب)
حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن. (منتهی الارب). حمله بردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (دهار) : صدهزاران گور ده شاخ ودلیر چون عدم باشد به پیش صول شیر. مولوی. ، کشتن کسی را، راندن خر ماده یا گلۀ خر کره را، برجستن بر چیزی، اندازه کرده شدن برای کسی. (منتهی الارب)
نوعی از سلق باشد و بعضی گویند چغندریست زردرنگ بسفیدی مایل نه بسرخی اگر آب برگ آنرابر شراب ریزند، بعد از دو ساعت سرکه گردد و اگر بر سرکه ریزند، بعد از دو سه ساعت شراب شود. (برهان)
نوعی از سلق باشد و بعضی گویند چغندریست زردرنگ بسفیدی مایل نه بسرخی اگر آب برگ آنرابر شراب ریزند، بعد از دو ساعت سرکه گردد و اگر بر سرکه ریزند، بعد از دو سه ساعت شراب شود. (برهان)