جدول جو
جدول جو

معنی صوطر - جستجوی لغت در جدول جو

صوطر
(طَ)
شوندر. (تذکرۀ ضریر انطاکی). چغندر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صور
تصویر صور
بوق، آلت فلزی یا استخوانی میان تهی که با دهان در آن می دمند و صدا می کند، بوغ، برغو
صور اسرافیل: در روایات، شیپوری که اسرافیل در روز رستاخیز دو نوبت در آن می دمد، در مرتبۀ اول همۀ زندگان می میرند و در بار دوم تمام مردگان زنده می شوند، برای مثال خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل / غریو سبحۀ رضوان و زیور حورا (خاقانی - لغت نامه - صور اسرافیل)
صور صبحگاهی: کنایه از آه، ناله، زاری و فغان هنگام صبح، برای مثال به صور صبحگاهی بر شکافم / صلیب روزن این بام خضرا (خاقانی - ۲۴)
صور نیم شبی: کنایه از آه، ناله، زاری و فغان در نیم شب، برای مثال به صور نیم شبی در شکن رواق فلک / به ناوک سحری برشکن مصاف قضا (خاقانی - ۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وطر
تصویر وطر
حاجت، نیاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صور
تصویر صور
صورتها، چهره ها، جمع واژۀ صورت
صور فلکی: در علم نجوم صورت های فلکی
فرهنگ فارسی عمید
(صُوْ وا)
گلۀ گاو. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صِ وَ)
جمع واژۀ صوره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام پادشاه کشمیر که بهمن دختر او را به زنی گرفت، (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 53)
لغت نامه دهخدا
شهریست بر ساحل بحر متوسط، دارای 7000 تن سکنه و از پایتخت های فینیقیان است، این شهر دو قسمت است: یکی جزیره و دیگر صوری که بر ساحل است، تاریخ بنیاد آن تا به سه هزار سال قبل از میلاد بالا رود، بین صور و فراعنه مصر روابط بازرگانی محکمی برقرار بوده است، صور در حدود 1100 قبل از میلاد رونقی یافت، این شهر از طرف آشوریان و بابلیان محاصره شد و بسال 539 قبل از میلاد ایرانیان آنرا تصرف کردند، سپس اسکندر بسال 333 قبل از میلاد هفت سال آنرا به محاصره گرفت، بسال 1124 میلادی صلیبیان بر آن دست یافتندو مسلمانان به سال 1291 میلادی / 690 هجری قمری آنرا از ایشان بازستدند، (المنجد فی الادب و العلوم)، صور اکنون جزء متصرفات دولت لبنان است، مؤلف حدود العالم نویسد: شهریست از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند، شهریست با نعمت بسیار و کشت و بزر بسیار و خواسته های بسیار، مؤلف ایران باستان نویسد: شهر صوربواسطۀ بوغاز تنگی که عرض آن 4 استاد یا تقریباً 700 ذرع بود، از ساحل فینیقیه جدا می شد و بنابراین حکم جزیره ای را داشت وقتی بادهای افریقا موسوم به آفریکوس وزیدن میگرفت آب این بوغاز را عقب زده، امواج راروی هم انبوه میکرد و بساحل میریخت، شهر دارای دیوارهای بلند و برج ها و باروهای محکم بود و این استحکامات را از هر طرف دریائی عمیق احاطه داشت، و در مورد محاصره اسکندر آرد: دیودور نویسد: (کتاب 17 بند 4) جهت عمده مقاومت صور این بود که می خواست اسکندر را معطل کند و بداریوش وقت دهد که او قشون جدیدی برای نبرد با اسکندر تهیه کند و مردم صور امیدوار بودند که با این کار طرف توجه دربار ایران گشته، پاداشهائی بزرگ خواهند یافت، (ایران باستان چ 1 ص 1332)، در مدتی که سپاهیان اسکندر شهر صور را به محاصره داشتند، مردم صور شجاعت و تدبیر را با یکدیگر بکار برده با مهارت و جانبازی زایدالوصفی چندانکه توانستند از هجوم دشمن ممانعت کردند، لیکن دوام محاصره از یک سو و رسیدن نیروهای کمکی از سوی دیگر سرانجام به تسخیر صور منتهی گشت، اسکندر پس از تسخیر صور، شقاوت و درندگی عجیبی از خود نشان داد که تنها از او بروز تواند کرد، اودستور داد تمام مردم شهر را جز آنانکه بمعابد پناه برده اند بکشند، ولی از مردم مسلح کسی بمعابد نرفت و تنها زنان و کودکان در معابد جمع شدند، باقی مردم رامقدونیها کشتند، دوهزار جوان صوری را بطول ساحل بدار آویختند، زنان و اطفال را اسیر کرده برده وار به مزایده نهادند، (ایران باستان صص 1332-1341)، در قاموس کتاب مقدس آمده است: صور (صخره) شهریست فینیقی و بمسافت سفر هفت ساعت در جنوب صیدون واقع و بر یک یا دو جزیره بنا شده است، طولش از ساحل بقدر نصف میل و امتدادش تخمیناً یک میل میباشد و صور را در قدیم قسمت دیگری بر ساحل دریا بوده است، پلی نیوس گوید: که محیطجزیره صور دو میل و نصف و محیط خود جزیره و صور قدیم 17 میلی بوده است، یونانیان و فینیقیان برآنند که صور یکی از شهرهای بسیار قدیم و زیبا است، هیرودوتس گوید که کاهنان صور وی را خبر دادند که صور 2750 سال قبل از مسیح بنا شده و در کتاب مقدس در عصر یوشع مذکور است و در آن وقت شهر حصارداری بوده، (صحیفۀ یوشع 19:29) ... دور نیست که اصل اهالی صور از صیدون بوده اند، (صحیفۀ یوشع 13، سفر خروج 32:30)، و در وقت سلطنت داود و سلیمان حیرام که در آن زمان شهریار صوربود، با داود و سلیمان طریق مودت آماده داشت ... و اهالی صور چوبها برای بنای هیکل اورشلیم و سایر بناهای مشهور اورشلیم میدادند، بدین طور که از سروهای آزاد لبنان از صور به یافا برده و از آنجا چوب ها به اورشلیم می بردند و صنعت کاران صور در اورشلیم همواره مشغول انجام صنایع مهمه و دقیقه می بودند، (دوم سموئل 5:11 و 12 و اول تواریخ ایام 2:2 و 3 و 11)، در سال 720 قبل از میلاد شلمنا صور را بمدت پنج سال محاصره کرد، لکن بعد از این مدت هم بمقصود خود موفق نگشته، از آن پس بخت النصر آنرا مدت سیزده سال محاصره نمود که انتهای آن 592 قبل از میلاد بود، لکن در تاریخ بهیچوجه من الوجوه مذکور نیست که بخت النصر آنجا را مفتوح ساخت یا نه، و یوسیفوس خود نیز این مطلب را محقق ننموده، اما تأویلات ایشان درباره آنچه در صحیفۀ مقدسۀ حزقیل 29:18وارد گشته که از صور به جهت خدمتی که در آن نموده بود خودش و لشکرش هیچ فرد نیافتند، این است که در فتح و عدم فتح صور اختلاف دارند، بعضی گویند صور را مفتوح ساخته، لکن در آنجا مال و غنیمتی که با مخارج و زحمات شاقه فوق العاده او مطابقت نماید نیافت، ولی بعد از این واقعه صور خود را تابع و مطیع قوم فارس نموده، عمارتی عظیم برای حکومت فارس برآورده ... صور حالیه در شمال غربی الجزیره قدیم واقع، طولش ربع میل و عرضش 180 قدم بود، لکن بواسطۀ شدت فراهم شدن ریگهای دریایی عرضش در نزدیک دشت یک میل و در نزد دیوار قدیم بیش از ثلث میل شده است و همواره آثار دیوار قدیم نمودار است و در آن دیوار سنگی بکار گذاشته شده است که طولش 17 قدم و عرضش 6 قدم و نیم میباشد و در کناردریا سنگهای معظم و قطعات ستونهای شکسته بسیار است و فعلاً در عوض تجار و شاهزادگان، ماهی گیران دامهای خود را در آنجا می گسترانند، (حزقیال 26:14)، و در آنجا کلیسایی متعلق بجماعت لاتین یافت میشود و امکان دارد که آن کلیسا درهای کلیسائی که در سنۀ 323 میلادی تقدیس شده اوسی بیوس در آنجا بشارت داد بنا شده باشد و فعلاً از این شهر پنبه و توتون و سنگ آسیا که از حوران آورده میشود می آورند و عدد نفوس تخمیناً 5000 است که نصف ایشان مسلم و باقی نصاری میباشند و در آنجا معدودی یهود و نیز مقبره ای بمساحت قلیل در بیرون شهر یافت می شود، میگویند قبر حیرام است و آثار قناتهای قدیمه که آب از کوه رأس العین در شهر می آمده است دیده میشود، (از قاموس کتاب مقدس صص 566-569) :
صور و عکه در امان امرت
چون ارمن و نخجوان ببینم،
خاقانی،
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
بوق، (مهذب الاسماء)، شاخ حیوان که آنرا مینوازند، (غیاث اللغات)، شاخ که در آن دمند، (منتهی الارب)، نای، ناقور، قرن، شاخ، (منتهی الارب) :
دم صور بشناس و انگیختن
روانها به تنها برآمیختن،
اسدی،
گیتی بمثل سرای کار است
تا روز قیام و نفخت صور،
ناصرخسرو،
سندان بسنان چنان شکافد
چون صور که آسمان شکافد،
خاقانی،
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور،
مولوی،
حریفان خلوت سرای الست
به یک جرعه تا نفخۀ صور مست،
سعدی (بوستان)،
و رجوع به صور اسرافیل شود
لغت نامه دهخدا
(صَ طَ)
بزغالۀ یکساله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ وَ)
موضعی است از عقیق مدینه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ وارر)
جمع واژۀ صارّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به صارّه شود
لغت نامه دهخدا
(صُ)
گلۀ گاوان، بوی خوش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَوْ وا)
عصفور صوار، گنجشک گویا و جواب ده، یعنی هرگاه بخوانی او را جواب دهد. (منتهی الارب). گنجشک که چون بخوانند او را پاسخ دهد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
گلۀ ماده گاوان. صیران. (منتهی الارب). القطیع من البقر. (اقرب الموارد). رجوع به صوار شود، بوی خوش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اندک از مشک یا نافۀ آن. ج، اصوره. (منتهی الارب). القلیل من المسک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَطَ)
شلغم بری است بلغت مغرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ طَ)
ضبطر. ضبطار. مرد کلان جثۀ فربه ناکس بزرگ سرین. مرد شگرف بی خیر. (منتهی الارب). ج، ضیاطر، ضیاطره، ضیطارون
لغت نامه دهخدا
حبهالخضراست. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به یونانی تربد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
جمع واژۀ صطر است. رجوع به صطر شود
لغت نامه دهخدا
(صُوْ وَ)
دهی است بر شاطی خابور بین آن وفدین حدود چهار فرسنگ است و خوارج را در آن واقعه ای است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
درخت ریحان کوهی. (منتهی الارب). مصحف ضومر است. رجوع به ضومر و بادروج شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قَ)
تبر بزرگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
یکی از رفقای ایوب است (ایوب 2:11) و چونکه در کتاب ایوب صوفر نعماتی خوانده شده است معلوم میشود که از نعمه بوده است (صحیفۀ یوشع 15:41) که یکی از شهرهای یهود است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
کوچک، یکی از شهرهائی است که در (سفر پیدایش 13:10) شهرهای وادی مشهور است که در اول آن را بالع میگفتند (سفر پیدایش 14:2 و 8) و در وقتی که شهر همجوار آن به حکم حضرت الهی خراب شد این شهر برپا مانده، لوط بدانجا پناهید (سفر پیدایش 19:20-30) و از جمله شهرهائی بود که موسی آن را از قلۀ کوه فسجه مشاهده فرمود (سفر تثنیه 34:3) و حضرت اشعیا و ارمیا آن را از جمله شهرهای موآب میشمرده اند (اشعیاء 15:5 ارمیا 48:34) اما درباره موقع صوغر علما را اختلاف است و اکثری از مدققین من جمله بطلیموس و یوسیفوس و اوسبیوس و جرم و غیره برآنند که در نزدیکی ساحل دریای مرداب یعنی در طرف جنوب شرقی آن واقع بوده و بعضی برآنند که ساحل دریاچه که در میانه لسان و دشت واقع است موقع شهر مسطور میباشد... و برخی دیگر برآنند که صوغر همان صیاغه میباشد که درنزدیکی کوه بنا شده است و دیگران بر آنکه صوغر در قرب تل قطائی در همواره دشت شطیم واقع بوده و بعضی راگمان چنان است که صوغر تل شاغور است که بمسافت سفر دو ساعت در جنوب تمرین میباشد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
پدر نتنائیل. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صوط
تصویر صوط
پارسی تازی گشته سوت آوای آب هنگام گذر از جای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صور
تصویر صور
جمع صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صومر
تصویر صومر
باد روگ (ریحان کوهی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوار
تصویر صوار
گله گاو، بوی خوش، مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوطل
تصویر صوطل
شلغم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطر
تصویر وطر
آرزو، نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صور
تصویر صور
((صُ وَ))
جمع صورت، نقش ها، قسم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صور
تصویر صور
بوق، شاخی که در آن بدمند و از آن صدایی خارج شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وطر
تصویر وطر
((وَ طَ))
حاجت، نیاز
فرهنگ فارسی معین