- صورتی
از رنگ های ترکیبی مانند رنگ چهره یا سرخ روشن، سفید مایل به سرخ، گلی، دارای چنین رنگی
معنی صورتی - جستجوی لغت در جدول جو
- صورتی (رَ)
منسوب به صورت، سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت
- صورتی
نمایی، سرخابی از رنگ ها رنگ سفید که به سرخی زند: برای عروس یک پیراهن صورتی با گلهای سرخ دوخته بودند. توضیح چون رنگ گلی را بیشتر کنند و مختصری رنگ بنفش به آن اضافه کنند صورتی خوشرنگ به دست می آید، ظاهری
- صورتی
سرخ روشن
- صورتی
لون القرنفل
- صورتی
Pink, Pinkness, Rosy
- صورتی
rose, roseur, rosé
- صورتی
waridi, rangi ya waridi
- صورتی
صورتی
- صورتی
صورتی , گلابی رنگ , گلابی
- صورتی
গোলাপী , গোলাপি রঙ
- صورتی
ชมพู , สีชมพู , สีชมพู
- صورتی
粉色的 , 粉红色 , 玫瑰色的
- صورتی
pembe, pembelik, gül pembesi
- صورتی
ピンク , ピンク色 , バラ色の
- صورتی
ורוד , וָרוֹדִיוּת
- صورتی
분홍색의 , 분홍색 , 장미색의
- صورتی
merah muda, kemerahan
- صورتی
गुलाबी , गुलाबीपन
- صورتی
roze, rozeachtig
- صورتی
rosa, rosado
- صورتی
rosa, rosatura, rosato
- صورتی
rosa, rosado
- صورتی
różowy, różowość
- صورتی
рожевий , рожевість
- صورتی
rosa, Rosa, rosig
- صورتی
розовый , розоватость
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگارک، تندیسک از خاز (خمیر نان) : تتی صورت کوچک تصویر کوچک، مجسمه خرد
سرخ رگی که در انسان از بطن چپ قلب خارج شود و آن تنه اصلی و عمومی سرخرگهای دیگر بدنست و بدو قسمت سینه یی و شکمی تقسیم گردد و خون روشن (اکسیژن دار) در آن جاریاست بزرگ سرخ رگ بدن ام الشرائین آورت آورطی ارطی. فرهنگستان این کلمه را در برابر انتخاب کرده است
