جدول جو
جدول جو

معنی صوالج - جستجوی لغت در جدول جو

صوالج
(صَ لِ)
جمع واژۀ صولجان: الدهر یلعب بالوری لعب الصوالج بالکره. (جهانگشای جوینی). رجوع به صولجان و صوالجه شود
لغت نامه دهخدا
صوالج
جمع صولجان، از پارسی چوگان ها
تصویری از صوالج
تصویر صوالج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صولج
تصویر صولج
نقرۀ خالص، نقرۀ پاکیزه و بی غش، سیم شاخ دار، نقرۀ بی غشّ، نقرۀ شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
(صَ لِ جَ)
جمع واژۀ صولجان. رجوع به صولجان و صوالج شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لِ)
جمع واژۀ عالج. (ناظم الاطباء). رجوع به عالج شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لِ)
جمع واژۀ صالغ. رجوع به صالغ شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لِ)
ج صالده. (منتهی الارب). رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لِ)
شهری از خراسان است. (بلاذری). و ظاهراً صحیح کلمه ولوالج باشد
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
جمع واژۀ مولج. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مولج شود
لغت نامه دهخدا
(لِ جَ)
شهری است در بدخشان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
درآینده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ولوج. رجوع به ولوج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صواله
تصویر صواله
خرمنریز: زبره کاه پوسته گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صولج
تصویر صولج
نقره خالص
فرهنگ لغت هوشیار