جدول جو
جدول جو

معنی صهیر - جستجوی لغت در جدول جو

صهیر
(صَ)
گداخته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صهیر
گداخته
تصویری از صهیر
تصویر صهیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زهیر
تصویر زهیر
(پسرانه)
نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین (ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهیر
تصویر آهیر
(پسرانه)
آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ظهیر
تصویر ظهیر
(پسرانه)
پشتیبان، یاور، ظهیرالدین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
صدای ممتدی که خالی از حروف هجا باشد و از میان دو لب یا از آلتی خارج شود، سوت،
در موسیقی نوعی ساز بادی
صفیر راک: در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
صفیر زدن: صدا زدن، سوت زدن، سوت کشیدن، برای مثال اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب / نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است (منوچهری - ۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صهیل
تصویر صهیل
شیهه، آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهیر
تصویر کهیر
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهیر
تصویر شهیر
معروف و مشهور میان مردم، نامدار، نامور، نامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظهیر
تصویر ظهیر
یار و یاور، مددکار، هم پشت، پشتیبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد، کوچک، خردسال، در فقه پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صریر
تصویر صریر
صدایی که از قلم نی به وقت نوشتن برمی آید، کنایه از آواز، صدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صهیل
تصویر صهیل
پارسی تازی گشته شیهه آوای اسپ آوازاسب
فرهنگ لغت هوشیار
شکیبا، پذ رفتار، استوان زنهار دار، ابر تو بر تو، ابر پریشان، خوان سفره، باران تند کاکتوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمیر
تصویر صمیر
تکیده بد بو خور رفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظهیر
تصویر ظهیر
مددکار، پشتیبان، کمک
فرهنگ لغت هوشیار
آماس و ورمی که در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید میاید میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
ماه قمر: چو پشت آینه است اجسام اینجا شود چون روی آیینه مصفا. نه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلمی بینی آنجا نه منیری. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیر
تصویر نهیر
آب بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهیر
تصویر طهیر
پاک کننده، پاک، شسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخیر
تصویر صخیر
زغال اخته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صریر
تصویر صریر
فریاد کردن و بانگ کردن، صدای قلم هنگام نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد و کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
بانگ و فریاد، سوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیر
تصویر شهیر
نامی بلند آوازه، مشهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهیر
تصویر جهیر
زیبا، بلند آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهیر
تصویر دهیر
شکننده خرد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهیر
تصویر بهیر
هندی بازاریان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهیر
تصویر جهیر
((جَ))
بلندآواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
((صَ))
بانگ و فریاد، سوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهیر
تصویر شهیر
((شَ))
معروف، نامدار، نامور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صهیل
تصویر صهیل
((صَ))
آواز اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
((صَ))
کوچک، فرد، مقابل کبیر، جمع صغار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صریر
تصویر صریر
((صَ))
فریاد کردن، آواز قلم به وقت نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظهیر
تصویر ظهیر
((ظَ))
پشتیبان، یاری کننده
فرهنگ فارسی معین