جدول جو
جدول جو

معنی صهد - جستجوی لغت در جدول جو

صهد
(ثَ ثَ رَ)
سوختن گرمی آفتاب کسی را. (منتهی الارب). گرمی آفتاب در کسی اثر کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
صهد
آفتابسوختگی
تصویری از صهد
تصویر صهد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صمد
تصویر صمد
(پسرانه)
بی نیاز، غنی، مهتر، از نامهای خداوند، از اسماء حسنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهد
تصویر جهد
کوشش کردن، کوشیدن، کوشش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهد
تصویر زهد
نخواستن چیزی و ترک کردن آن، اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن، بی اعتنایی به دنیا، پرهیزکاری، پارسایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهد
تصویر جهد
کوشش، تلاش، جد و جهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صهر
تصویر صهر
قرابت، خویشی، شوهر دختر یا شوهر خواهر، داماد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمد
تصویر صمد
مهتر، سرور، بی نیاز و پاینده، آنکه همه نیازمند او باشند، پناه نیازمندان، از صفات خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاد
تصویر صاد
نام حرف «ص»، سی و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه، داوود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صید
تصویر صید
جانوری را شکار کردن، اشکردن، اصطیاد، شکردن، شکریدن، اقتناص، بشکریدن، شکاریدن
صید حرم: جانوری که در سرزمین حرم (حوالی کعبه) باشد و کشتن و شکار کردن آن حرام است، برای مثال دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار / و ز آنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش (حافظ - ۵۵۲)
صید شدن: شکار شدن، به دام افتادن
صید کردن: شکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدد
تصویر صدد
قصد، آهنگ، عزم، منظور، مقصود
در صدد بودن (برآمدن): قصد داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صهر
تصویر صهر
خویشاوندی، شوهر خواهر مرد، داماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمد
تصویر صمد
مهتر، پناه نیازمندان، بی نیاز مطلق
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان، وصیت، معاهده و شرط و قرارداد و نیز بمعنای زمان و روزگار هم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهد
تصویر قهد
گاوریزه، نابرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهد
تصویر کهد
رنج سختی، کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهد
تصویر مهد
گستردن، ورزیدن و کارکردن گاهواره، منجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهد
تصویر وهد
وهده در پارسی پسته زمین نشیب زمین گود دره جمع وهده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صید
تصویر صید
شکار، آنچه از حیوانات شکاری بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرد
تصویر صرد
بنای عالی، کاخ و بمعنی سرما و سردی
فرهنگ لغت هوشیار
دشواری، گزند شکنجه بلندی، درخت غار (واژه پارسی است وقار تازی گشته آن) گردوی امریکایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغد
تصویر صغد
پارسی تازی گشته سغد
فرهنگ لغت هوشیار
قصد چیزی را کردن، در پی کاری شدن، قصد نمودن، در پی تحصیل چیزی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی سده سده (قرن)، جشن سده ماه، یک صد سال قرن، یادبودی که به مناسبت صدمین سال تولد یا وفات شخصی یا خدوث و تاسیس امری گیرند، واحدی مرکب از صد تن سرباز یا چریک سده، جمع (غلط) صدجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفد
تصویر صفد
بند کردن، عطا
فرهنگ لغت هوشیار
نخچیر (شکار کرده شده)، دیگ مسی یا برنجی، از بیماری های شتر، یکی از سیمناد های نپی (سوره های قرآن)، از وات های تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهد
تصویر شهد
انگبین، عسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهد
تصویر سهد
نیکو بیدارشدن بیداری کمخواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهد
تصویر اهد
بد دل ترسنده
فرهنگ لغت هوشیار
کوش، تاب رنج، سختی، تاب و توان، فرجام -1 کوشیدن رنج بردن، کوشش رنج. توانایی کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهد
تصویر زهد
پرهیزکاری و پارسایی، بی اعتنائی به دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد
تصویر جهد
((جُ))
توانایی، استقامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عهد
تصویر عهد
پیمان
فرهنگ واژه فارسی سره