جدول جو
جدول جو

معنی صنوف - جستجوی لغت در جدول جو

صنوف
صنف ها، نوع ها، گونه ها، رسته ها، پیشه ورها، جمع واژۀ صنف
تصویری از صنوف
تصویر صنوف
فرهنگ فارسی عمید
صنوف
(صُ)
جمع واژۀ صنف. رجوع به صنف شود: و به صنوف صروف فتن و محن گرفتار. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
صنوف
جمع صنف، گونه ها رسته ها جمع صنف انواع اقسام، دسته ها رسته ها
تصویری از صنوف
تصویر صنوف
فرهنگ لغت هوشیار
صنوف
((صُ))
جمع صنف، انواع، اقسام، دسته ها، رسته ها
تصویری از صنوف
تصویر صنوف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صنوج
تصویر صنوج
صنج ها، سنج ها، چنگ ها، جمع واژۀ صنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفوف
تصویر صفوف
صف ها، رده ها، رج ها، ردیف ها، راسته ها، جمع واژۀ صف
شصت و یکمین سورۀ قرآن کریم ها، مدنی ها، دارای ۱۴ آیه، حواریین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انوف
تصویر انوف
انف ها، بینی ها، دماغها، جمع واژۀ انف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صروف
تصویر صروف
حوادث، گردش های روزگار
فرهنگ فارسی عمید
(صُ)
جمع واژۀ صقف. (منتهی الارب). رجوع به صقف شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ناقه صفوف، ناقه ای که چند قدح شیر دهد از یک دوشیدن یعنی از کثرت شیر صف اقداح می بندد یا به هر دو دست خود صف می بندد بوقت دوشیدن. (منتهی الارب). آن اشتر که دستها بهم باز نهد در حال دوشیدن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
جمع واژۀ صف. رجوع به صف شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ناقه صروف، ناقه ای که دندانش بسیار بانگ کند. (منتهی الارب). ناقه ای که دندان آن آواز دهد. الناقه التی لنا بها صریف. (اقرب الموارد). شترماده که دندان بر یکدیگر زند
لغت نامه دهخدا
(طُ)
جمع واژۀ طنف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
کوهی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صِ وَ)
تأنیث صنو. (منتهی الارب). رجوع به صنو شود
لغت نامه دهخدا
(صِنْ نَ)
زفت ناکس بدخوی. (منتهی الارب). البخیل السیی ٔ الخلق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَرْ رو)
دکتر یعقوب صروف، وی به سال 1852 میلادی در قریۀ حدث (در سفح جبل لبنان) متولد شد. پدر او وی را ب مدرسه امریکائیان در عبیه فرستاد سپس بدانشگاه امریکائی داخل شد آنگاه دو سال در مدرسه های صیدا و طرابلس درس گفت و به سال 1876مجلۀ المقتطف را در بیروت انتشار داد و به سال 1888 آن را به مصر منتقل کرد و شهرت آن بهمه جا رسید. صروف تا هفتۀ آخر عمر خویش بکار انتشار مجله مشغول بود. مجلۀ المقتطف و مقالات علمی، تاریخی، فلسفی آن نیازی بتوصیف ندارد. آثار وی: 1- تحلیل کتاب سموم منسوب به جابر بن حیان که به سال 1921 در مجلۀ المقتطف انتشار یافته است. 2- تحلیل کتاب لباب الاداب تألیف اسامه بن منقذ کنانی مؤلف به سال 579 هجری قمری که به سال 1907- 1908 میلادی در المقتطف منتشر گشت. 3- سرّ النجاح تعریب کتاب دکتر سمیلز چ بیروت 1880 میلادی و طبع سوم آن در مصر به سال 1885 پایان یافت. 4- سیرالابطال والقدماء العظماء که به اشتراک دکتر فارس نمر آن را تعریف کرد و شامل قصص یونان قدیم است و به سال 1883 در 184 صفحه در بیروت به طبع رسیده است. صروف به سال 1927 میلادی درگذشت. (معجم المطبوعات ستون 1206-1208)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
برگشتن. (منتهی الارب). بگشتن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (مصادر زوزنی) ، میل کردن. (منتهی الارب) ، گام خرد نهادن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
از زنان غالی و از نساک است. (البیان والتبیین چ مطبعۀ رحمانیۀ قاهره ج 1 ص 283)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
جمع واژۀ شنف. گوشواره های بالائین یا آویزه های بالای گوش. (از منتهی الارب). رجوع به شنف شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
فرس سنوف، اسب که زین سپس اندازد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ناقه کنوف، ناقه ای که در جانب و ناحیۀ شتر راه رود. یا ناقه ای که یک سو شود و چون آن را سردی رسد در ناحیۀ شتر فروخوابد. ج، کنف. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، غنم کنوف، گوسپند که دور دور باشد و با گله نرودو یا گوسپندی که بر آبستنی نر برجهد بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خشم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کسی که ارتکاب کارهای پست را ناپسند دارد و بکارهای زشت و ناشایست تن درندهد. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(خَ)
شتری که در وقت دویدن سوی سوار سرگرداند (مذکر و مؤنث در آن یکسان است). یقال: ’جمل خنوف’ و ’ناقه خنوف’ ج، خنف
لغت نامه دهخدا
(صَنْ نُو)
زنبیل از برگ خرما. (منتهی الارب). الدوخله الصغیره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، غلاف. قاروره و سرپوش آن. ج، صنانیت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جمع صنج، از پارسی سنج ها جمع صنج صنجها، حلقه های فرد که در دایره دف نهند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صرف، گردش های روزگار جمع صرف حوادث نوایب. یا صروف دهر. گردشهای روزگار حوادث دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفوف
تصویر صفوف
جمع صف، رده ها رسته ها جمع صف رده ها رسته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنوف
تصویر شنوف
جمع شنف، سخته های گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوف
تصویر خنوف
خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوف
تصویر انوف
بینی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنوج
تصویر صنوج
((صُ))
جمع صنج، صنج ها، حلقه های فرد که در دایره دف نهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفوف
تصویر صفوف
((صُ))
جمع صف، رده ها، رسته ها
فرهنگ فارسی معین
پشم
دیکشنری عربی به فارسی