جدول جو
جدول جو

معنی صندق - جستجوی لغت در جدول جو

صندق
(صَ دُ)
مخفف صندوق که در عربی صندوق و در فارسی بفتح اول متداول است:
دخت ظهور غیب احد احمد
ناموس حق و صندق اسرارش.
ناصرخسرو.
رجوع به صندوق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صادق
تصویر صادق
(پسرانه)
راستگو، راست و درست، راستین، نام امام امام ششم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صندل
تصویر صندل
نوعی کفش تابستانی و روباز
چندل، درختچه ای با برگ های نوک تیز گل های سفید خوشه ای کوچک و ریشه های تارمانند که چوب خوش بوی این درخت که برای ساختن اشیای چوبی گران قیمت به کار می رود و در طب و عطرسازی کاربرد دارد، چندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صادق
تصویر صادق
راست گو، راست، درست، پیدا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندق
تصویر بندق
گلوله
فندق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، گلوژ، گلوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فندق
تصویر فندق
کاروان سرا، برای مثال در فندق نو بود دکانش / صد گوز دو مغز در دهانش (خاقانی۱ - ۲۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
گودال عریض و عمیقی که برای جلوگیری از حملۀ دشمن یا برگرداندن سیل گرداگرد شهر یا قلعه حفر می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوق
تصویر صندوق
جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی، کنایه از محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک،
کنایه از خزانه، ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته می شود، کنایه از تابوت
صندوق پیل: هودج یا محفظه ای که در جنگ ها بر پشت فیل می گذاشتند و از داخل آن به دشمن حمله می کردند، برای مثال ز صندوق پیلان ببارید تیر / برآمد خروشیدن داروگیر (فردوسی - ۴/۲۱۹)
صندوق نسوز: صندوقی فلزی که در آتش نسوزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فندق
تصویر فندق
درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، بندق، گلوژ، گلوز
کنایه از سرانگشت حنابسته
فندق بستن: کنایه از حنا بستن به سرانگشتان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صادق
تصویر صادق
راستگو، پیدا و آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
گودی که گرداگرد شهری یا لشکرگاهی کنند از برای منع سیل یا دشمن، گودال عریض که دور شهر بکشند برای جلوگیری از عبور دشمن یا برگرداندن سیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندق
تصویر زندق
زفت بسیار زفت (زفت بخیل)
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی جعبه که پول و لباس و نام و غیره در آن نهند، یخدان فلزین یا چوبین و فلز پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندل
تصویر صندل
چوب خوشبوی، بهترین آن سرخ یا سپید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندد
تصویر صندد
پر دل، جوانمرد، تیزی کوه
فرهنگ لغت هوشیار
کاروانسرا مهمانخانه مهمانسرا پارسی است فوندیگ فندخ (گویش ارسباران) گلوز پندک فندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندق
تصویر بندق
پارسی تازی گشته فوندیگ، گروهه گلی کلوخ گروهه سربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادق
تصویر صادق
((دِ))
راستگو، راست و درست، پیدا و آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فندق
تصویر فندق
((فَ یا فُ دُ))
درختی است از تیره پیاله داران، دارای برگ های پهن و دندانه دار، دانه آن کوچک و گرد با پوست سخت و مغز آن خوش طعم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فندق
تصویر فندق
((فُ دُ))
کاروانسرا، جمع فنادق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندق
تصویر بندق
((بُ دُ))
گلوله گلین یا سنگی یا سربی و یا غیر آن، جمع بنادق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صندل
تصویر صندل
((صَ دَ))
نوعی کفش بنددار تابستانی، چندن
فرهنگ فارسی معین
درختی کوچک بومی هند که از قطعات ضخیم چوب آن وسایل چوبی می سازند. نمونه هایی از این گیاه از راه ارتباط با ریشه و حتی ساقه گیاهان گوناگون بخشی از دوره زیستی خود را به حالت انگلی می گذرانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صندوق
تصویر صندوق
((صَ))
جعبه بزرگ فلزی یا چوبی که کالای نفیس را در آن گذارند، محل دریافت یا پرداخت پول در بانک یا هر اداره دیگر، جمع صنادیق، پست صندوق هایی که در کوچه و خیابان نصب می شود تا مردم پاکت های محتوی نامه را در آن اندازند، پستی ج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خندق
تصویر خندق
((خَ دَ))
گودالی که گرداگرد شهر، قلعه و مانند آن درست می کردند تا مانع از ورود دشمن و سیل گردد، جمع خنادق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خندق
تصویر خندق
کندک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادق
تصویر صادق
راستگو، رو راست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صندوق
تصویر صندوق
گنجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صادق
تصویر صادق
Ingenuous, Candid, Honest, Sincere
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صادق
تصویر صادق
откровенный , честный , наивный , искренний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صادق
تصویر صادق
aufrichtig, ehrlich, naiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صادق
تصویر صادق
відвертий , чесний , наївний , щирий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صادق
تصویر صادق
szczery, uczciwy, naiwny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صادق
تصویر صادق
sincero, honesto, ingênuo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صادق
تصویر صادق
candido, onesto, ingenuo, sincero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی