- صناعی
- ساختگی، چیز جعلی و مصنوعی، آمادگی و آراستگی
معنی صناعی - جستجوی لغت در جدول جو
- صناعی
- مصنوع، مقابل طبیعی، جعلی
- صناعی ((صَ))
- منسوب به صناعت، صنعتی، مصنوعی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صناعت ها، هنرها، پیشه ها، صنعت ها، جمع واژۀ صناعت
صنیعه ها، هنرها، کارهای نیکو، پرورش یافته ها، جمع واژۀ صنیعه
صنایع مستظرفه: هنرهای زیبا مانند نقاشی، مجسمه سازی، منبت کاری
صنیعه ها، هنرها، کارهای نیکو، پرورش یافته ها، جمع واژۀ صنیعه
صنایع مستظرفه: هنرهای زیبا مانند نقاشی، مجسمه سازی، منبت کاری
هنر، کار و پیشه ای که در آن تفکر و مهارت لازم باشد، پیشه، علم متعلق به کیفیت عمل مانند منطق، صنعت
جمع صنیعه
توپی آب بند چوبین صناعت درفارسی: کرک پیشک پیشه هنر
منسوب به صناعت صنعتی. توضیح در عربی صناعی آید ولی در فارسی به قیاس ابا حتی و ملامتی و نظایر آنها جایز است
پیشه و کار، حرفه، صنعت
خبر مرگ دهنده، خبر بددهنده
توپی آب بند چوبین، چربدست ویژه کار صنعتگران
خبر دهنده، ناقل خبر مرگ
آن که خبر مرگ کسی را آورده، خبر مرگ دهنده، خبر بد دهنده
صانع ها، آفریننده ها، سازنده ها، کسانی که چیزی با دست خود می سازند، صنعتگرها، پیشه ورها، جمع واژۀ صانع
کنش ساختگی