جدول جو
جدول جو

معنی صمصامی - جستجوی لغت در جدول جو

صمصامی
(صَ)
دهی از دهستان دوآب بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 40هزارگزی شمال باختر اردل در 6 هزارگزی راه مالرو. کوهستانی، معتدل. دارای 140 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، پشم، روغن و کتیرا. شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو و قلعۀ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صمصام
تصویر صمصام
(پسرانه)
شمشیری که خم نگردد، شمشیر برّان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صمصام
تصویر صمصام
شمشیری که خم نشود، شمشیر تیز و برّان، جوهردار، جراز، قاضب، حسام، شربت الماس، صارم، غفج، شمشیر آبدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
بی نام ونشان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمدانی
تصویر صمدانی
ابدی، سرمدی، ربانی
فرهنگ فارسی عمید
(صَ مَ)
نام شمشیر عمرو بن معدیکرب است: بعث عمر بن الخطاب الی عمرو بن معدیکرب ان یبعث الیه بسیفه المعروف بالصمصامه... (العقد الفرید چ محمدسعید عریان ج 1 ص 134). وصف سیف عمرو بن معدیکرب الذی یقال له الصمصامه لموسی الهادی... (همان کتاب ج 1 ص 135). در البیان و التبیین چ قاهره 1351 هجری قمری ج 3 حاشیۀ ص 17 نیز صمصامه آمده است. رجوع به صمصام شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نام شمشیر عمرو بن معدیکرب. (منتهی الارب). واثق بشمشیر عمرو بن معدیکرب که صمصام نام داشت زخمی بر احمد زد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 268). در عقد الفرید و تعلیقات البیان و التبیین نام این شمشیر صمصامه ضبط شده است. رجوع به صمصامه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ابن تاج الدوله جعفر بن ثقه الدوله یوسف بن عبدالله کلبی. وی آخرین امیر از امرای کلبی در جزیره صقلیه است. بسال 417 هجری قمریبه ولایت رسید. در امارت و انقلاب ها و فتنه ها برخاست و او برابر مشکلات مقاومت کرد، لیکن شورشیان بر وی دست یافتند و او را خلع کردند و یکی از سران خود را ولایت دادند و او صمصامه را به قتل رسانید و با کشته شدن او دولت کلبیان پایان یافت. (الاعلام زرکلی ص 435)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صمصام
تصویر صمصام
شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمدانی
تصویر صمدانی
برینیک مینوی خدایی منسوب به صمد ربانی الهی: عارف صمدانی
فرهنگ لغت هوشیار
بی نام و نشان بودنحامل ذکر بودن مقابل شهرت: شهرت بشر به که گمنامی، ناشناس بودن، بی سر و پایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمصام
تصویر صمصام
((صَ))
شمشیر برنده، تیغی که خم نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
عدم الكشف عن هويّته
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
Anonymity, Obscurity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonymat, obscurité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimato, obscuridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
匿名 , 模糊
دیکشنری فارسی به چینی
گمنامی، ناشناس بودن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
گمنامی , گمنامی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
নামহীনতা , অস্পষ্টতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
ความนิรนาม , ความคลุมเครือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
kutokujulikana, kutojulikana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimlik, belirsizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
匿名性 , 暗闇
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
익명성 , 불명확
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
אנונימיות , עמימות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
Anonymität, Dunkelheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimitas, ketidakjelasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
गुमनामी , अस्पष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimiteit, onduidelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimato, oscurità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimato, oscuridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
анонимность , неизвестность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
anonimowość, niejasność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گمنامی
تصویر گمنامی
анонімність , неясність
دیکشنری فارسی به اوکراینی