مادۀ چسبناکی که از برخی درختان خارج شده و در روی پوست درخت منعقد می گردد صمغ عربی: در علم زیست شناسی صمغی که از درخت ارژن، نوعی اقاقیا و بعضی اشجار دیگر به دست می آید و مصرف دارویی دارد
مادۀ چسبناکی که از برخی درختان خارج شده و در روی پوست درخت منعقد می گردد صمغ عربی: در علم زیست شناسی صمغی که از درخت ارژن، نوعی اقاقیا و بعضی اشجار دیگر به دست می آید و مصرف دارویی دارد
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام صبح پسین: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق صبح سعادت: کنایه از آغاز خوشبختی صبح کاذب: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، برای مثال صبح کاذب زند از صدق نفس / نور او یک دو نفس باشد و بس (جامی۴ - ۶۵۲) صبح دروغین: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب صبح اول: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب صبح نخستین: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب صبح صادق: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، برای مثال چو صبح صادق آمد راست گفتار / جهان در زر گرفتش محتشم وار (نظامی۲ - ۱۱۷) صبح دوم: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق صبح پسین: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، غادیه، بامدادان، بامگاه، صَباح، غَدو، صَدیع، علی الصَباح، غَدات، باکِر، صُبح بام، صُبحدَم، صُبحگاه، بام صُبح پسین: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق صُبح سعادت: کنایه از آغاز خوشبختی صُبح کاذب: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، برای مِثال صبح کاذب زند از صدق نفس / نور او یک دو نفس باشد و بس (جامی۴ - ۶۵۲) صُبح دروغین: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صُبح کاذب صُبح اول: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صُبح کاذب صُبح نخستین: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صُبح کاذب صُبح صادق: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، برای مِثال چو صبح صادق آمد راست گفتار / جهان در زر گرفتش محتشم وار (نظامی۲ - ۱۱۷) صُبح دوم: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صُبح صادق صُبح پسین: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صُبح صادق
دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد، در علم حقوق عقدی که در آن کسی ملکی، مالی یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد، دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن، آشتی، سازش صلح کردن: آشتی کردن، سازش کردن صلح کل: مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف، سازگاری با دوست و دشمن، برای مثال عارفان، صائب ز سعد و نحس انجم فارغند / صلح کل با ثابت و سیار گردون کرده اند (صائب - ۷۲۹)
دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد، در علم حقوق عقدی که در آن کسی ملکی، مالی یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد، دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن، آشتی، سازش صلح کردن: آشتی کردن، سازش کردن صلح کل: مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف، سازگاری با دوست و دشمن، برای مِثال عارفان، صائب ز سعد و نحس انجم فارغند / صلح کل با ثابت و سیار گردون کرده اند (صائب - ۷۲۹)
کوشک، کاخ بلند، آشکار کردن، ساختمانی است مر بخت النصر را نزدیک بابل، خانه آراسته ناب نیامیخته، گزیده، پاک نژاد: مرد کوشک قصر بلند کاخ. یا صرح ممرد. قصر رخشان و ساده و هموار، فلک
کوشک، کاخ بلند، آشکار کردن، ساختمانی است مر بخت النصر را نزدیک بابل، خانه آراسته ناب نیامیخته، گزیده، پاک نژاد: مرد کوشک قصر بلند کاخ. یا صرح ممرد. قصر رخشان و ساده و هموار، فلک