آبی است بر یک منزلی واسط آنرا که قصد مکه دارد. ابوعبداﷲ سکونی آرد: صماخ از آبها است که بین دو جبل طی و جبالی که بین آن و تیماء است قرار دارد. یاقوت گوید: ندانم آن صماخ همین است یا خطائی در روایت رخ داده. (معجم البلدان)
آبی است بر یک منزلی واسط آنرا که قصد مکه دارد. ابوعبداﷲ سکونی آرد: صماخ از آبها است که بین دو جبل طی و جبالی که بین آن و تیماء است قرار دارد. یاقوت گوید: ندانم آن صماخ همین است یا خطائی در روایت رخ داده. (معجم البلدان)
جمع واژۀ صمد. رجوع به صمد شود، سربند شیشه یا پوست پاره که سر شیشه بدان بندند. (منتهی الارب). غلاف شیشه. (مهذب الاسماء) ، خرقه یا مندیل که مردم بر سر پیچند جز عمامه. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ صَمد. رجوع به صمد شود، سربند شیشه یا پوست پاره که سر شیشه بدان بندند. (منتهی الارب). غلاف شیشه. (مهذب الاسماء) ، خرقه یا مندیل که مردم بر سر پیچند جز عمامه. (منتهی الارب)
زمین درشتی است دون جبل: ابومنصور گوید: زمینی است که در آن غلظت و ارتفاعی است و قاعده های فراخ دارد و زمینهای هموار و در آن سدر و گیاه می روید و چون فراخ سال بود همه عرب آنرا چراگاه سازد و صمان در روزگار قدیم بنی حنظله را بوده است و حزن بنی یربوع را و دهناء هر دو را و جز ابومنصور گوید:صمان کوهی است سرخ به زمین تمیم... و گویند صمان نزدیک رمل عالج است و بین آن و بصره نه روز راه بود. وابوزیاد گفته است: صمان شهری است از بلاد تمیم و ذوالرمه مکانی از آنرا صمانه نامیده. (معجم البلدان) گمان دارم از نواحی شام است بظاهر بلقاء. (معجم البلدان)
زمین درشتی است دون جبل: ابومنصور گوید: زمینی است که در آن غلظت و ارتفاعی است و قاعده های فراخ دارد و زمینهای هموار و در آن سدر و گیاه می روید و چون فراخ سال بود همه عرب آنرا چراگاه سازد و صمان در روزگار قدیم بنی حنظله را بوده است و حزن بنی یربوع را و دهناء هر دو را و جز ابومنصور گوید:صمان کوهی است سرخ به زمین تمیم... و گویند صمان نزدیک رمل عالج است و بین آن و بصره نه روز راه بود. وابوزیاد گفته است: صمان شهری است از بلاد تمیم و ذوالرمه مکانی از آنرا صمانه نامیده. (معجم البلدان) گمان دارم از نواحی شام است بظاهر بلقاء. (معجم البلدان)