جدول جو
جدول جو

معنی صلی - جستجوی لغت در جدول جو

صلی
در تجوید علامت خاصه است مواردی را که وقف جایز است لیکن وصل اولی است
لغت نامه دهخدا
صلی
(ثَءْجْ)
کشیدن گرمی آتش را، کشیدن سختی چیزی را، گداخته شدن به آتش، درآمدن در آتش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صلی
(ثَءْدْ)
بریان کردن گوشت را یا در آتش افکندن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، در آتش درآوردن کسی. (منتهی الارب). در آتش درآوردن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (تاج المصادر بیهقی) ، بد سگالیدن کسی را. (منتهی الارب). بد سگالیدن. (مصادر زوزنی) ، به هلاک افکندن، کشیدن گرمی آتش را، فریب دادن، چاپلوسی کردن، مدارا نمودن، سوخته شدن به آتش، کشیدن سختی کار را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صلی
(ثَءْرْ)
کشیدن گرمی آتش را، کشیدن سختی چیزی را، گداختن به آتش، درآمدن در آتش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صلی
(صَ لا)
هیزم و فروزینۀ آتش. وقود، آتش. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صلی
(صُ لَی ی)
ناحیتی است قرب زبید به یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
صلی
آتش، سوخت بریان کردن، گرم کردن به آتش، فریب دادن
تصویری از صلی
تصویر صلی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلیب
تصویر صلیب
دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده می شد، چلیپا، نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویخته اند و نزد آنان مقدس شمرده می شود، چلیپا، کنایه از زلف معشوق، هر نقش یا طرح به شکل، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، دلفین
صلیب سرخ: مؤسسه ای بین المللی که برای کمک های عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارت های مالی و تلفات جانی می شوند به وجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی و تقاطع میل جنوبی و تقاطع فلک تدویر را نیز توان گفت. (از کشاف اصطلاحات الفنون) :
تا بصفت بود فلک صورت دیرعیسوی
محور خط استوا شکل صلیب قیصری.
خاقانی
چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده. (غیاث اللغات). صورت یازدهم از صور نوزده گانه شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستارۀ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند
لغت نامه دهخدا
(صَ)
مواضعی بوده است در بطیحۀ واسط بین آن و بغداد دارالملک ابونصر مهذب الدوله بوده است... (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
تابان از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جبل صلیع، کوه بی گیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نیک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ لَ)
کوهی است نزد کاظمه و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
سخت. (از اقرب الموارد). محکم. (منتهی الارب) ، خالص نسب، چربی: استخراج صلیب العظام. (اقرب الموارد). چربش استخوان، علم لشکر. (مهذب الاسماء). علم کقوله: صلیب علی الزوراء منصوب. (اقرب الموارد).
- یوم الصلیب، جنگی میان بکر بن وائل و بنی عمرو بن تمیم. (مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
گاو و گوسفند شش ساله را گویند:
خدا گفت پیغمبری کن به تیغ
که دشمن خورد بر تن خود صلیغ.
ملاطغرا (آنندراج).
با مراجعه به کتب لغت عرب، مانند: منتهی الارب، اقرب الموارد، قطر المحیط، تاج العروس این کلمه دیده نشد و در لغت سلغ که مبدل منه این لغت است نیز این کلمه دیده نمی شود، بنابراین ظاهراً برای مؤلف آنندراج سهوی دست داده است ضمناً ارتباط معنی کلمه بزعم مؤلف آنندراج با بیتی که شاهد آورده است بهیچوجه روشن نیست
لغت نامه دهخدا
(صَ)
یک کرانۀ گردن. (منتهی الارب). جانب گردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
بنیادی بنیک، سرشتی منسوب به اصل. بنیادی، ذاتی مقابل عارضی وصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلید
تصویر صلید
زفت ژکور (بخیل)، تنها، درخش، سفت و سخت، نارویا زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلیع
تصویر صلیع
کوه بی گیاه، سر بی موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلیق
تصویر صلیق
تابان، نرم و نازک
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی است که عیسی مسیح به اعتقاد مسیحیان بر آن بدار آویخته شد و هر چیزی که بر شکل دو خط متقاطع بود از نقش یا چوب یا جز آن می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلیب
تصویر صلیب
((صَ))
خاج، چلیپا. داری به شکل، که حضرت عیسی (ع) را به آن آویختند، نام یکی از صورت های فلکی جنوبی، سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به شکل صلیب و به رنگ سرخ که کارش یاری رساندن به آسیب دیدگان از جنگ یا بلایای طبیعی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
آغازین، هسته ای، بنیادین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صلیب
تصویر صلیب
چلیپا
فرهنگ واژه فارسی سره
چلیپا، خاج، دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
1ـ دیدن صلیب در خواب، نشانه گرفتاری است. سعی کنید به کارهای خود نظم و سامانی بدهید. 2ـ اگر خواب ببینید کسی صلیب بر دوش حمل می کند، نشانه آن است که مبلغین مذهبی از شما می خواهند به مؤسسات خیریه کمک کنید.
-
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
Authentic, Main, Major, Original, Primary, Principal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
подлинный , основной , главный , оригинальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
authentisch, Haupt-, wichtig, original, primär
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
автентичний , головний , оригінальний , основний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
autentyczny, główny, oryginalny, podstawowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
真实的 , 主要的 , 原始的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
autêntico, principal, maior, original, primário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
autentico, principale, originale, primario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی