جدول جو
جدول جو

معنی صلوة - جستجوی لغت در جدول جو

صلوة
نماز
تصویری از صلوة
تصویر صلوة
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَیْهْ / تیهْ)
صلای زدن کسی را. (منتهی الارب). رجوع به صلا شود، فروهشته گردیدن صلای فرس از قرب نتاج. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
لغتی است در سلوغ. (اقرب الموارد). رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
داهیه صلوخ، بلای سخت و مهلک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
آواز دادن چقماق و آتش ندادن. (منتهی الارب). کندشدن آتش زنه. (تاج المصادر بیهقی). بیرون نامدن آتش آتش زنه. (مصادر زوزنی) ، بخیل گردیدن. (منتهی الارب). ندادن چیزی سائل را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
اسب خوی ناکننده. (منتهی الارب). اسب بی خوی. اسب که خوی نیاورد. (مهذب الاسماء) ، دیگ دیربجوش آینده، ناقۀ کم شیر درشت پوست پستان، بر کوه برآینده از بیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِلْ لَ)
مارماهی. (منتهی الارب). نوع من السمک کالحیه فارسیه مارماهی و فی حدیث غمار: لاتأکلوا الصلور و لا القلیس. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(ثَءْبْ)
گنده و بدبوی شدن گوشت. (منتهی الارب). دم گرفتن گوشت پخته یا خام. (تاج المصادر بیهقی). دم گرفتن گوشت. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
میوۀ کبر است که به فارسی کورز گویندو آن رستنی باشد شبیه به گردۀ گوسفند و خرنوب نبطی همان است و به عربی ینبوت خوانند در دوشاب پروردۀ آن ادرار آورد و در سرکه پرورده شکم ببندد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(صَ لَ واتْ)
درود. رجوع به صلوات شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لاتْ)
رجوع به صلاه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لاتْ)
کنیسۀ جهودان است و اصل آن در عبرانی صلوتااست. ج، صلوات. (منتهی الارب). رجوع به صلوات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صلون
تصویر صلون
میوه کورز کور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلوح
تصویر صلوح
نیکوکار سازش دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
مرد تنها، دیگ دیر جوش، ماده کم شیر زفت گردیدن زفتی، آتش زنه که آوا کند و آتش ندهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلور
تصویر صلور
قسمی ماهی است. فرانسوی تازی گشته اسبله اشبله از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلو
تصویر صلو
صلای زدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار