نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان ارومیه است، این بخش در قسمت شمال باختری شهرستان واقع و محدود است از شمال به بخش سلماس شهرستان خوی، از جنوب به بخش سلوانا، از خاور به بخش مرکزی ارومیه و از باختر به مرز کشور ایران و ترکیه، هوای این بخش سردسیر، ولی تابستان معتدل است، موقعیت طبیعی آن کوهستانی و ساکنین به کشاورزی وگله داری اشتغال دارند، رود خانه مهم این بخش عبارت است از رودسر و هشتیارن، این دو رود بهم وصل شده یک قسمت رود خانه نازلو را تشکیل میدهند و رود خانه نازلو از کوههای مرزی این بخش سرچشمه میگیرد و از باختربه خاور جریان دارد ... آب مزروعی دهستانهای این بخش از رودسر و هشتیان بردوک و چشمه سارها (آب کوهستانی) برف و باران تأمین میشود، مرکز بخش قریۀ هشتیان، واقع در 64 هزارگزی شمال باختری ارومیه و 35 هزارگزی باختر شوسۀ ارومیه به سلماس است، این بخش از 117 آبادی تشکیل شده، جمعیت آن در حدود 17710 تن است، قرای مهم آن: ممکان، گنبد، قصریک، زین دشت، کنگچین، ایشگه سو و مستکان است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان ارومیه است، این بخش در قسمت شمال باختری شهرستان واقع و محدود است از شمال به بخش سلماس شهرستان خوی، از جنوب به بخش سلوانا، از خاور به بخش مرکزی ارومیه و از باختر به مرز کشور ایران و ترکیه، هوای این بخش سردسیر، ولی تابستان معتدل است، موقعیت طبیعی آن کوهستانی و ساکنین به کشاورزی وگله داری اشتغال دارند، رود خانه مهم این بخش عبارت است از رودسر و هشتیارن، این دو رود بهم وصل شده یک قسمت رود خانه نازلو را تشکیل میدهند و رود خانه نازلو از کوههای مرزی این بخش سرچشمه میگیرد و از باختربه خاور جریان دارد ... آب مزروعی دهستانهای این بخش از رودسر و هشتیان بردوک و چشمه سارها (آب کوهستانی) برف و باران تأمین میشود، مرکز بخش قریۀ هشتیان، واقع در 64 هزارگزی شمال باختری ارومیه و 35 هزارگزی باختر شوسۀ ارومیه به سلماس است، این بخش از 117 آبادی تشکیل شده، جمعیت آن در حدود 17710 تن است، قرای مهم آن: ممکان، گنبد، قصریک، زین دشت، کنگچین، ایشگه سو و مستکان است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
معرب و مرکب از سور (جشن) و نای. این کلمه بصورتهای ذیل استعمال شده است: سرنای، صورنای، سورنای، طورنا، زرنی، زورنی، زرنا، زورنا، سورنا، سرنائی. ج، صرنایات. قسمی از نای. (ذیل قوامیس دزی ج 1 ص 831). رجوع به سرنا شود
معرب و مرکب از سور (جشن) و نای. این کلمه بصورتهای ذیل استعمال شده است: سرنای، صورنای، سورنای، طورنا، زرنی، زورنی، زرنا، زورنا، سورنا، سرنائی. ج، صرنایات. قسمی از نای. (ذیل قوامیس دزی ج 1 ص 831). رجوع به سرنا شود
در مقام تصدیق و اظهار تسلیم به کار رود. - سلمنا گفتن، تصدیق و اظهار تسلیم کردن: ابومسلم گفت... و به اتفاق اهل اصفهان از تمامت اطراف و محلتها محلت جرواآن و در آن محلت خوشتر از خانه من نیست حاضران جملگی سلمنا گفته و نتیجه مقدمات او را صادق دانسته. (ترجمه محاسن اصفهان)
در مقام تصدیق و اظهار تسلیم به کار رود. - سلمنا گفتن، تصدیق و اظهار تسلیم کردن: ابومسلم گفت... و به اتفاق اهل اصفهان از تمامت اطراف و محلتها محلت جرواآن و در آن محلت خوشتر از خانه من نیست حاضران جملگی سلمنا گفته و نتیجه مقدمات او را صادق دانسته. (ترجمه محاسن اصفهان)
منسوب به سلمان است. (فرهنگ فارسی معین) ، نام نوعی از شمشیر است. (نوروزنامه) (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش بتراشد. آرایشگر. (فرهنگ فارسی معین). سرتراش. گرای. حجام. دلاک. حلاق. آینه دار: سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی. ؟ ، حق و دستمزدی که به سلمانی دهند. (فرهنگ فارسی معین)
منسوب به سلمان است. (فرهنگ فارسی معین) ، نام نوعی از شمشیر است. (نوروزنامه) (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش بتراشد. آرایشگر. (فرهنگ فارسی معین). سرتراش. گرای. حجام. دلاک. حلاق. آینه دار: سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی. ؟ ، حق و دستمزدی که به سلمانی دهند. (فرهنگ فارسی معین)
رجل کلمانی، مرد بسیارسخن. و کلّمانی ّ و کلمّانی ّ نظیر ندارند، و کلمانیه مؤنث آن است. (منتهی الارب). مرد بسیار کلام و پرگو و زبان آور، مردنیکوسخن فصیح کلام. (ناظم الاطباء). رجل کلمانی، مرد نیکوسخن فصیح کلام یا کلمّانی ّ. بسیارسخن و تأنیث آن در جمیع صورتها با تاء است. (از اقرب الموارد).
رجل کلمانی، مرد بسیارسخن. و کِلِّمانی ّ و کِلِمّانی ّ نظیر ندارند، و کلمانیه مؤنث آن است. (منتهی الارب). مرد بسیار کلام و پرگو و زبان آور، مردنیکوسخن فصیح کلام. (ناظم الاطباء). رجل کلمانی، مرد نیکوسخن فصیح کلام یا کِلِمّانی ّ. بسیارسخن و تأنیث آن در جمیع صورتها با تاء است. (از اقرب الموارد).
تار. تاری. تاریک. مظلم. مظلمه. تیره: همه درذات انسان هست حاصل گلش ظلمانی و نورانیش دل. ناصرخسرو. صبح جهان افروز... کلۀ ظلمانی از پیش برداشت. (کلیله و دمنه). آن روز جوانان لشکر چالش میکردند تا بساط ظلمانی شب گسترده شد. (ترجمه تاریخ یمینی). اگر آفتاب وار چراغی در خانه ظلمانی محنتم داری چون آفتاب به مشعله داری درگهت بازایستم. (ترجمه تاریخ یمینی) ، اجود انواع زمرّد است و آن مشبعالخضره است. (بیرونی). ظلمانی زمردی است که برخلاف صیقلی بود و خفت وزن و سرعت انکسار و شدت نعومت و عدم مصابرت بر نار از جملۀ صفات و علامات آن است. (جواهرنامه)
تار. تاری. تاریک. مُظلم. مُظلمه. تیره: همه درذات انسان هست حاصل گِلش ظلمانی و نورانیش دل. ناصرخسرو. صبح جهان افروز... کلۀ ظلمانی از پیش برداشت. (کلیله و دمنه). آن روز جوانان لشکر چالش میکردند تا بساط ظلمانی شب گسترده شد. (ترجمه تاریخ یمینی). اگر آفتاب وار چراغی در خانه ظلمانی محنتم داری چون آفتاب به مشعله داری درگهت بازایستم. (ترجمه تاریخ یمینی) ، اجود انواع زمرّد است و آن مشبعالخضره است. (بیرونی). ظلمانی زمردی است که برخلاف صیقلی بود و خفت وزن و سرعت انکسار و شدت نعومت و عدم مصابرت بر نار از جملۀ صفات و علامات آن است. (جواهرنامه)
ابوبکر عبدالله بن ابی عمر بن محمد بن عبدالله بن لب معافری طلمنکی. فرزند ابوعمرو طلمنکی که مانند پدر در دانش و حدیث شهرتی بسزا داشته است. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 54)
ابوبکر عبدالله بن ابی عمر بن محمد بن عبدالله بن لب معافری طلمنکی. فرزند ابوعمرو طلمنکی که مانند پدر در دانش و حدیث شهرتی بسزا داشته است. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 54)
ابوعمرو یا ابوجعفر احمد بن محمد بن عبدالله بن لب بن یحیی بن محمد معافری طلمنکی که در قرائت مهارت داشته و در آن تصانیفی کرده است. وی حدیث روایت کرده و نود سال زیسته است و محمد بن عبدالله خولانی از وی روایت دارد. (از معجم البلدان). صاحب الحلل السندسیه آرد: ابوعمر طلمنکی از عالمان نامور اندلس بشمار میرود و کسانی که از وی حدیث و دانش فراگرفته اند خود را در زمرۀ دانشمندان متبحر میشمرده اند و نام وی در تراجم علما بسیار آمده است. و رجوع به ابوبکر طلمنکی شود
ابوعمرو یا ابوجعفر احمد بن محمد بن عبدالله بن لب بن یحیی بن محمد معافری طلمنکی که در قرائت مهارت داشته و در آن تصانیفی کرده است. وی حدیث روایت کرده و نود سال زیسته است و محمد بن عبدالله خولانی از وی روایت دارد. (از معجم البلدان). صاحب الحلل السندسیه آرد: ابوعمر طلمنکی از عالمان نامور اندلس بشمار میرود و کسانی که از وی حدیث و دانش فراگرفته اند خود را در زمرۀ دانشمندان متبحر میشمرده اند و نام وی در تراجم علما بسیار آمده است. و رجوع به ابوبکر طلمنکی شود
تاریک تار تیره، بهترین نوع زمرد و آن سبز سیر است و خفت وزن و سرعت انکسار و شدت نمومت و عدم مصابرت بر آتش از صفات اوست. در پیوند با ظلم است برابر با تاریک شدن ظلمانی ظلمانی تار آزاغ تارون دخش بخواه آنچه خواهی و دیگر ببخش مکن بر دل ما چنین روز دخش (فردوسی)
تاریک تار تیره، بهترین نوع زمرد و آن سبز سیر است و خفت وزن و سرعت انکسار و شدت نمومت و عدم مصابرت بر آتش از صفات اوست. در پیوند با ظلم است برابر با تاریک شدن ظلمانی ظلمانی تار آزاغ تارون دخش بخواه آنچه خواهی و دیگر ببخش مکن بر دل ما چنین روز دخش (فردوسی)
برگرفته از نام سلمان پارسی از یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آرایش گر پیرا، پیرایشگاه منسوب به سلمان (نامی از نامهای کسان)، منسوب به سلمان پارسی: بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش را بتراشد حلاق آرایشگر، مغازه سلمانی، حق و دستمزدی که به سلمانی ده و قریه پردازند. منسوب به سلمیه، نوعی شمشیر
برگرفته از نام سلمان پارسی از یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آرایش گر پیرا، پیرایشگاه منسوب به سلمان (نامی از نامهای کسان)، منسوب به سلمان پارسی: بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش را بتراشد حلاق آرایشگر، مغازه سلمانی، حق و دستمزدی که به سلمانی ده و قریه پردازند. منسوب به سلمیه، نوعی شمشیر