مادۀ چسبناکی که از برخی درختان خارج شده و در روی پوست درخت منعقد می گردد صمغ عربی: در علم زیست شناسی صمغی که از درخت ارژن، نوعی اقاقیا و بعضی اشجار دیگر به دست می آید و مصرف دارویی دارد
مادۀ چسبناکی که از برخی درختان خارج شده و در روی پوست درخت منعقد می گردد صمغ عربی: در علم زیست شناسی صمغی که از درخت ارژن، نوعی اقاقیا و بعضی اشجار دیگر به دست می آید و مصرف دارویی دارد
در علم عروض اسقاط وتد مفروق از آخر جزء، چنان که از مفعولات، مفعو باقی بماند و به جای آن فع لن بگذارند و آن را اصلم می گویند، از بیخ و بن بریدن، کندن گوش یا بینی
در علم عروض اسقاط وتد مفروق از آخر جزء، چنان که از مفعولات، مفعو باقی بماند و به جای آن فع لن بگذارند و آن را اصلم می گویند، از بیخ و بن بریدن، کندن گوش یا بینی
با دادن مالی به کسی احسان کردن، عطیه، احسان، جایزه، مالی که پادشاهان در مقابل سرودن شعر به شعرا می بخشیدند صلۀ رحم: دید و بازدید و احوال پرسی از خویشاوندان، نیکی و احسان به خویشان و نزدیکان، اتحاد و پیوستگی خویشاوندان
با دادن مالی به کسی احسان کردن، عطیه، احسان، جایزه، مالی که پادشاهان در مقابل سرودن شعر به شعرا می بخشیدند صلۀ رحم: دید و بازدید و احوال پرسی از خویشاوندان، نیکی و احسان به خویشان و نزدیکان، اتحاد و پیوستگی خویشاوندان
دعوت گروهی از مردم برای غذا خوردن، آواز دادن، صدا زدن صلا دادن (زدن، گفتن، دردادن): آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری، خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، برای مثال کمر بستم به عشق این داستان را / صلای عشق در دادم جهان را (نظامی۲ - ۱۱۹)
دعوت گروهی از مردم برای غذا خوردن، آواز دادن، صدا زدن صلا دادن (زدن، گفتن، دردادن): آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری، خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، برای مِثال کمر بستم به عشق این داستان را / صلای عشق در دادم جهان را (نظامی۲ - ۱۱۹)
دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد، در علم حقوق عقدی که در آن کسی ملکی، مالی یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد، دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن، آشتی، سازش صلح کردن: آشتی کردن، سازش کردن صلح کل: مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف، سازگاری با دوست و دشمن، برای مثال عارفان، صائب ز سعد و نحس انجم فارغند / صلح کل با ثابت و سیار گردون کرده اند (صائب - ۷۲۹)
دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد، در علم حقوق عقدی که در آن کسی ملکی، مالی یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد، دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن، آشتی، سازش صلح کردن: آشتی کردن، سازش کردن صلح کل: مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف، سازگاری با دوست و دشمن، برای مِثال عارفان، صائب ز سعد و نحس انجم فارغند / صلح کل با ثابت و سیار گردون کرده اند (صائب - ۷۲۹)
پاداش پا رنج چلپله نودارانی نوداران نوارهان نورهان نواخت عطا دادن، بخشش انعام، عطیه جایزه، (نحو) حروف زاید که معنی فعل بان تمام شود مانند: از با به باز بر تا در را، جمع صلات. یا صلت رحم. حمیت نمودن با خویشان و اقربا صله رحم
پاداش پا رنج چلپله نودارانی نوداران نوارهان نورهان نواخت عطا دادن، بخشش انعام، عطیه جایزه، (نحو) حروف زاید که معنی فعل بان تمام شود مانند: از با به باز بر تا در را، جمع صلات. یا صلت رحم. حمیت نمودن با خویشان و اقربا صله رحم
بریدن از بن گوش یا بینی را بریدگی قطع (گوش و بینی)، اسقاط و تد وفعولات است مفعو بماند فع لن به جای آن بنهند و فع لن چون از مفعولات خیزد آن را اصلم خوانند
بریدن از بن گوش یا بینی را بریدگی قطع (گوش و بینی)، اسقاط و تد وفعولات است مفعو بماند فع لن به جای آن بنهند و فع لن چون از مفعولات خیزد آن را اصلم خوانند
بریانی، آتش به آتش، پارسی تازی گشته الا هلا آواز دادن، کسی یا کسانی را برای اطعام یا چیزی دادن، آواز دادن، برای طعام خورانیدن یا چیزی دادن، به کسی، دعوت و خواندن جمعی از مردم
بریانی، آتش به آتش، پارسی تازی گشته الا هلا آواز دادن، کسی یا کسانی را برای اطعام یا چیزی دادن، آواز دادن، برای طعام خورانیدن یا چیزی دادن، به کسی، دعوت و خواندن جمعی از مردم