از فرقه های گنوستیک و مردمانی شریر بودند و سر خوک می پرستیدند. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 337) طایفه ای از یهودند که در عهد جدید مکرراً مذکور می باشند اما مبداء اشتقاق این اسم و معنایش مبهم است، لکن رای محکم آنکه ایشان از صادوق کاهن متسلسل شده متدرجاً بدین اسم شهرت یافتند (کتاب اعمال رسولان 5:17) و خود صادوق رئیس کهنه بود که سلیمان ملک بعد از عزل ابی یاثار بجایش مقرر و منصوب داشت (اول پادشاهان 2:35) این طایفۀ صدوقیان جمع قلیل و دارای اقتدار بسیار نبودند و اغلب تمایل بفلسفه داشتند. و خیالات و افکار ایشان در بارۀ دین ظاهری بود، بدین لحاظ چندان در میان عوام شهرت نیافته بودند و تعلیمات ایشان دارای چهار مادۀ عمده بود: اولا انکار نوامیس و شرایع سماعی یعنی تفسیر شریعت مکتوبه که برغم فریسیان از موسی دست بدست مأخوذ و سندش به وی میرسید. ثانیاً قبول تعلیم موسی به تنها و از این معلوم میشود که ایشان کتب عهد قدیم را رد می کردند و فقط اسفار حضرت موسی را قبول داشتند. ثالثاً، انکار قیامت اموات یعنی ایشان معتقد بودند که نفس هم با جسد فانی میشود (انجیل متی 22:23) و از قرار معلوم بعد از آنکه انکار قیامت را نمودند البته منکر تعلیم ثواب و عقاب و اعتقاد بملائکه و ارواح نیز می باشند (کتاب اعمال رسولان 23:8) رابعاً اعتقاد بر وجود آزادی و مختاریت مطلقه و بعباره اخری تفویض تامه از برای بنی نوع بشر و بحدی در این اعتقاد راسخ بودند که نزدیک بود توجه و عنایت حضرت اقدس را نسبت بعالم نیز منکر شوند. و حضرت مسیح بقدری که فریسیان را سرزنش مینمود صدوقیان راملامت نمی فرمود، لکن ایشان نیز با وی نهایت ضدیت را داشتند و با فریسیان در موقع شکایت و صلیب کردنش موافقت کردند و حنانیا و قیافا صدوقی بودند. این طایفه در صفحات تاریخ ذکری ندارند اما آنهائی که فعلاً به این اعتقادند صدوقی می باشند. (از قاموس کتاب مقدس)
از فرقه های گنوستیک و مردمانی شریر بودند و سر خوک می پرستیدند. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 337) طایفه ای از یهودند که در عهد جدید مکرراً مذکور می باشند اما مبداء اشتقاق این اسم و معنایش مبهم است، لکن رای محکم آنکه ایشان از صادوق کاهن متسلسل شده متدرجاً بدین اسم شهرت یافتند (کتاب اعمال رسولان 5:17) و خود صادوق رئیس کهنه بود که سلیمان ملک بعد از عزل ابی یاثار بجایش مقرر و منصوب داشت (اول پادشاهان 2:35) این طایفۀ صدوقیان جمع قلیل و دارای اقتدار بسیار نبودند و اغلب تمایل بفلسفه داشتند. و خیالات و افکار ایشان در بارۀ دین ظاهری بود، بدین لحاظ چندان در میان عوام شهرت نیافته بودند و تعلیمات ایشان دارای چهار مادۀ عمده بود: اولا انکار نوامیس و شرایع سماعی یعنی تفسیر شریعت مکتوبه که برغم فریسیان از موسی دست بدست مأخوذ و سندش به وی میرسید. ثانیاً قبول تعلیم موسی به تنها و از این معلوم میشود که ایشان کتب عهد قدیم را رد می کردند و فقط اسفار حضرت موسی را قبول داشتند. ثالثاً، انکار قیامت اموات یعنی ایشان معتقد بودند که نفس هم با جسد فانی میشود (انجیل متی 22:23) و از قرار معلوم بعد از آنکه انکار قیامت را نمودند البته منکر تعلیم ثواب و عقاب و اعتقاد بملائکه و ارواح نیز می باشند (کتاب اعمال رسولان 23:8) رابعاً اعتقاد بر وجود آزادی و مختاریت مطلقه و بعباره اخری تفویض تامه از برای بنی نوع بشر و بحدی در این اعتقاد راسخ بودند که نزدیک بود توجه و عنایت حضرت اقدس را نسبت بعالم نیز منکر شوند. و حضرت مسیح بقدری که فریسیان را سرزنش مینمود صدوقیان راملامت نمی فرمود، لکن ایشان نیز با وی نهایت ضدیت را داشتند و با فریسیان در موقع شکایت و صلیب کردنش موافقت کردند و حنانیا و قیافا صدوقی بودند. این طایفه در صفحات تاریخ ذکری ندارند اما آنهائی که فعلاً به این اعتقادند صدوقی می باشند. (از قاموس کتاب مقدس)
قریه ای است بیک فرسنگی شمالی تل بیضا و بدانجاست قبر عارف محقق حسین بن احمد بیضاوی که از بزرگان مشایخ بود و پادشاه زمان امیر عضدالدوله دیلمی او را گرامی می داشته و اغلب بخدمتش می رسیده و از او طلب وعظ و نصیحت می کرده است. (از فارسنامۀ ناصری)
قریه ای است بیک فرسنگی شمالی تل بیضا و بدانجاست قبر عارف محقق حسین بن احمد بیضاوی که از بزرگان مشایخ بود و پادشاه زمان امیر عضدالدوله دیلمی او را گرامی می داشته و اغلب بخدمتش می رسیده و از او طلب وعظ و نصیحت می کرده است. (از فارسنامۀ ناصری)
دهی از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 46هزارگزی جنوب باختری خوی و 8500 گزی جنوب راه ارابه رو قطور بخوی، این ده در دره واقع شده و هوای آن سردسیر و سالم و سکنۀ آن 166 تن است، آب راویان از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است، پیشۀ مردم کشاورزی و دامپروری است، این ده در 5هزارگزی مرز ترکیه قرار گرفته و محل سکونت ایل شکاک است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 46هزارگزی جنوب باختری خوی و 8500 گزی جنوب راه ارابه رو قطور بخوی، این ده در دره واقع شده و هوای آن سردسیر و سالم و سکنۀ آن 166 تن است، آب راویان از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است، پیشۀ مردم کشاورزی و دامپروری است، این ده در 5هزارگزی مرز ترکیه قرار گرفته و محل سکونت ایل شکاک است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان جلگۀ بخش خوانسار شهرستان گلپایگان در 14 هزارگزی خاور گلپایگان و 15 هزارگزی خاور راه شوسۀ گلپایگان به خوانسار واقع است، جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 480 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه، قنات و چاه تأمین میشود، محصول عمده اش پنبه و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان جلگۀ بخش خوانسار شهرستان گلپایگان در 14 هزارگزی خاور گلپایگان و 15 هزارگزی خاور راه شوسۀ گلپایگان به خوانسار واقع است، جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 480 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه، قنات و چاه تأمین میشود، محصول عمده اش پنبه و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 62هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 50هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ مهاباد به سردشت، درمنطقۀ کوهستانی، سردسیر، سالم و سکنۀ آن 23 تن سنی، کردی زبان اند، آب آن از رود خانه بادین آباد، محصول آن غلات، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 62هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 50هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ مهاباد به سردشت، درمنطقۀ کوهستانی، سردسیر، سالم و سکنۀ آن 23 تن سنی، کردی زبان اند، آب آن از رود خانه بادین آباد، محصول آن غلات، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
که ظاهراً مخففی از ’زررویان’ با دو راء مهمله. ولی ابوریحان در کتاب الجماهر فی الجواهر همه آن را زرویان با یک راء می آورد، در زابلستان بوده است: و فی زرویان بزابلسان (بدون تاء در نسخۀ چاپی). احجار یسمونها... (کتاب الجماهر چ هند ص 262، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در الجماهر چ هند ص 29، 217، 195، 238 زروبان و ص 216، 217، 233، 237، 242، 244، 245، 246، 262 زرویان آمده است. رجوع به زررویان شود
که ظاهراً مخففی از ’زررویان’ با دو راء مهمله. ولی ابوریحان در کتاب الجماهر فی الجواهر همه آن را زرویان با یک راء می آورد، در زابلستان بوده است: و فی زرویان بزابلسان (بدون تاء در نسخۀ چاپی). احجار یسمونها... (کتاب الجماهر چ هند ص 262، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در الجماهر چ هند ص 29، 217، 195، 238 زروبان و ص 216، 217، 233، 237، 242، 244، 245، 246، 262 زرویان آمده است. رجوع به زررویان شود
منسوب به کاوه، کاویانی، چون: اختر کاویان، چتر کاویان، درفش کاویان، رایت کاویان، (از یادداشتهای مؤلف) : با درفش کاویان و طاقدیس زر مشت افشار و شاهانه کمر، رودکی، بدو نیمه کرد اختر کاویان یکی نیمه بگرفت و رفت از میان، فردوسی، بیفتاد از دست ایرانیان درفش فروزندۀ کاویان، فردوسی، ببستند گردان ایرانیان بپیش اندرون اختر کاویان، فردوسی، کجا آن تیغ کآتش در جهان زد تپانچه بر درفش کاویان زد، نظامی، از جور دومار برنجوشم چون رایت کاویان ببینم، خاقانی، یا لعاب اژدهای حمیری بردرفش کاویان خواهم فشاند، خاقانی، پیش آمده روان فریدون گهرفشان تا زان گهر زمین علم کاویان شده، خاقانی، رجوع به کاویانی شود
منسوب به کاوه، کاویانی، چون: اختر کاویان، چتر کاویان، درفش کاویان، رایت کاویان، (از یادداشتهای مؤلف) : با درفش کاویان و طاقدیس زر مشت افشار و شاهانه کمر، رودکی، بدو نیمه کرد اختر کاویان یکی نیمه بگرفت و رفت از میان، فردوسی، بیفتاد از دست ایرانیان درفش فروزندۀ کاویان، فردوسی، ببستند گردان ایرانیان بپیش اندرون اختر کاویان، فردوسی، کجا آن تیغ کآتش در جهان زد تپانچه بر درفش کاویان زد، نظامی، از جور دومار برنجوشم چون رایت کاویان ببینم، خاقانی، یا لعاب اژدهای حمیری بردرفش کاویان خواهم فشاند، خاقانی، پیش آمده روان فریدون گهرفشان تا زان گهر زمین علم کاویان شده، خاقانی، رجوع به کاویانی شود
بنی امیه. سلسله ای است از نسل امیه بن عبد شمس قرشی که پس از خلفای راشدین در سال 40 ه. ق. 660/ میلادی نخستین خلیفۀ آنان معاویه بن ابی سفیان زمام حکومت کشورهای اسلامی را در دست گرفت. با رسیدن خلافت به معاویه دورۀ جدیدی در حکومت اسلامی آغاز شد و این دوره تا سال 132ه. ق. 750/ میلادی که حکومت امویان بدست ابومسلم خراسانی منقرض گردید ادامه داشت. معاویه دمشق را مرکز خلافت خود و پایتخت قرار داد و پیش از مرگ، پسرش یزید را بعنوان وارث و جانشین خود معرفی کرد و بدین ترتیب اصل وراثت را در خلافت استوار کرد و سنت خلافت راشدین را ترک گفت و در دمشق دستگاه اداری محکمی پدید آورد و دستگاه پرتجمل و باشکوهی مانند دستگاههای پادشاهان ایران و امپراطوران روم ترتیب داد و زندگی شهرنشینی را که پیش از او کمتر بدان توجه شده بود توسعه داد، و معماری اسلامی از همین دوره آغاز گردید و مساجد تاریخی دمشق و مدینه و بیت المقدس ساخته شد. زبان عربی در زمان امویان رواج گرفت و مردم ممالک اسلامی بخصوص مردم شام زبان عربی را فراگرفتند. نخستین سکۀ اسلامی نیز در این دوره (در زمان خلافت عبدالملک) زده شد. توجه مسلمانان در دورۀ امویان بفلسفه و بخصوص فلسفۀ یونان جلب گردید وهم در این دوره بود که بحثهای علوم شرعی و الهیات بمیان آمد و ادب عربی رواج گرفت و قواعد صرف و نحو تدوین گردید و خلاصه آنکه تمدن اسلامی که در دورۀ عباسیان به اوج ترقی خود رسید پایه گذاری گردید. امپراتوری اسلام در زمان امویان بمنتهای عظمت و وسعت خود رسید: زیاد بن ابیه که در زمان علی (ع) حکومت فارس را داشت در دورۀ معاویه حکومت بصره و کوفه را نیز بدست آورد و حیطۀ اقتدار او تا اقصی نقاط شرقی حکومت اسلامی کشیده شد. مسلمانان در همین سالها از طرفی به سند رسیدند و از طرفی از جیحون عبور کردند و برخی از بلاد آنسوی جیحون را گشودند. در زمان ولید بن عبدالملک (86-96 ه. ق.) قتیبه بن مسلم باهلی از سرداران معروف عرب در ولایات شرقی ایران دست بمحاربات بزرگی زد و بلخ و طخارستان و فرغانه و بخارا و بیکند و خیوه و سمرقند و بعضی از نواحی دیگر را گشود و تا کاشغر پیش رفت. این سردار پس از فوت ولید و جانشینی سلیمان سر بطغیان برداشت ولی کشته شد. در مغرب نیز افریقای شمالی و اندلس بدست حکومت اسلامی افتاد و مسلمانان با سرداری طارق بن زیاد از تنگه ای که میان آفریقا و اروپاست گذشتند و بتدریج تمام شبه جزیره اسپانیا را بتصرف درآوردند. در زمان هشام بن عبدالملک قسمتی از جنوب فرانسه را نیز تسخیر کردند ولی در محل پواتیه از شارل مارتل پادشاه فرانسه شکست خوردند. بدین ترتیب در زمان امویان حکومت اسلامی از مرزهای چین تا اقیانوس اطلس گسترده شد. امویان از همان آغاز کار با مخالفت شدید شیعیان و مردم مدینه روبرو شدند. خلفای اموی به سنت پیغمبر و خلفای راشدین پشت پا زده بودند و توجه به مسائل مادی و آماده ساختن وسایل شکوه و تجمل و گردآوری مال و منال دنیا را جانشین اندیشۀ دین و توجه به مبانی عالی اخلاقی کرده بودند. امویان از آل علی بیمناک بودند و از هر نوع اعمال زور و سخت گیری درباره این خاندان خودداری نمیکردند. حسین بن علی (ع) سومین امام شیعیان بفرمان یزید در دهم محرم سال 61 ه. ق. / 16اکتبر 680 میلادی با یارانش کشته شد. این واقعه در برانگیختن نفرت عمومی شیعیان و مخالفان امویان به مخالفت با دستگاه خلافت تأثیر عظیمی بخشید. امویان نسبت به ملل غیرعرب و بخصوص ایرانیان با نظر خوبی نمی نگریستند و بخصوص عمال آنان در ایران بسیار بدرفتاری میکردند. یزید بن مهلب که پس از قتیبه بن مسلم باهلی حکومت خراسان را یافته بود بعد از فراغت از امور آن دیار بگرگان که تا آن هنگام مستقل مانده بود تاخت و گرگان را فتح کرد و به مازندران حمله برد و پس از فتح ساری هنگام تعاقب دشمن در دره ای محصور شد و دستۀ بزرگی از سپاهیان او از میان رفتند و او سرانجام با سیصدهزار دینار جان خود را خرید و در بازگشت به گرگان دچارطغیان مرزبان آنجا گردید و پس از هفت ماه پیروز گشت و بسیاری از مردم گرگان را از دم شمشیر درگذرانید. این عمل و نظایر آن باعث شد که روزبروز بر ناخشنودی ایرانیان از امویان افزوده شود، تمایل ایرانیان به آل علی و تبلیغ اینان بضدیت با امویان بیشتر ایرانیان را بستیزه جویی با دستگاه خلافت اموی برمی انگیخت تا اینکه ابومسلم سردار رشید ایرانی برای ریشه کن ساختن دستگاه امویان با عبدالله سفاح از اولاد عباس بن عبدالمطلب برای خلافت اسلامی بیعت کرد و در زاب (مغرب ایران) سپاه مروان دوم اموی را در هم شکست و عبدالله سفاح بدستیاری وی بخلافت رسید و مروان منهزم و مقتول گردید (132ه. ق.). خلفای اموی بترتیب با تاریخ جلوس عبارتنداز: معاویۀ اول 41 ه. ق. (661 میلادی) یزید اول 60 (680) معاویۀ دوم 64 (683) مروان اول 64 (683) عبدالملک 65 (685) ولید اول 86 (705) سلیمان بن عبدالملک 96 715) عمر بن عبدالعزیز 99 717) یزید دوم 101 720) هشام بن عبدالملک 105 724) ولید دوم 125 744) یزید سوم 126 744) ابراهیم بن ولید 126 744) مروان دوم 127-132 745-750). رجوع به تاریخ الامم و الملوک محمد بن جریر طبری جزء 7 و 8 و 9 و الکامل ابن اثیر جزء 3 و 4 و 5 و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 348 و مجمل التواریخ و القصص ص 295 و روضهالصفا چ خیام ج 3 ص 62 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 114 و معجم الانساب زامباورجزء 1 ص 1 و تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس ترجمه فخر داعی گیلانی ج 1 ص 759 و ریحانه الادب ج 6 ص 275 واسلام (از مجموعۀ چه میدانم ؟) تألیف دومینینگ سوردل ترجمه حسینی نژاد ص 21 و طبقات سلاطین اسلام و تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 11 و سایر کتابهای تاریخ عمومی شود
بنی امیه. سلسله ای است از نسل امیه بن عبد شمس قرشی که پس از خلفای راشدین در سال 40 هَ. ق. 660/ میلادی نخستین خلیفۀ آنان معاویه بن ابی سفیان زمام حکومت کشورهای اسلامی را در دست گرفت. با رسیدن خلافت به معاویه دورۀ جدیدی در حکومت اسلامی آغاز شد و این دوره تا سال 132هَ. ق. 750/ میلادی که حکومت امویان بدست ابومسلم خراسانی منقرض گردید ادامه داشت. معاویه دمشق را مرکز خلافت خود و پایتخت قرار داد و پیش از مرگ، پسرش یزید را بعنوان وارث و جانشین خود معرفی کرد و بدین ترتیب اصل وراثت را در خلافت استوار کرد و سنت خلافت راشدین را ترک گفت و در دمشق دستگاه اداری محکمی پدید آورد و دستگاه پرتجمل و باشکوهی مانند دستگاههای پادشاهان ایران و امپراطوران روم ترتیب داد و زندگی شهرنشینی را که پیش از او کمتر بدان توجه شده بود توسعه داد، و معماری اسلامی از همین دوره آغاز گردید و مساجد تاریخی دمشق و مدینه و بیت المقدس ساخته شد. زبان عربی در زمان امویان رواج گرفت و مردم ممالک اسلامی بخصوص مردم شام زبان عربی را فراگرفتند. نخستین سکۀ اسلامی نیز در این دوره (در زمان خلافت عبدالملک) زده شد. توجه مسلمانان در دورۀ امویان بفلسفه و بخصوص فلسفۀ یونان جلب گردید وهم در این دوره بود که بحثهای علوم شرعی و الهیات بمیان آمد و ادب عربی رواج گرفت و قواعد صرف و نحو تدوین گردید و خلاصه آنکه تمدن اسلامی که در دورۀ عباسیان به اوج ترقی خود رسید پایه گذاری گردید. امپراتوری اسلام در زمان امویان بمُنتهای عظمت و وسعت خود رسید: زیاد بن ابیه که در زمان علی (ع) حکومت فارس را داشت در دورۀ معاویه حکومت بصره و کوفه را نیز بدست آورد و حیطۀ اقتدار او تا اقصی نقاط شرقی حکومت اسلامی کشیده شد. مسلمانان در همین سالها از طرفی به سند رسیدند و از طرفی از جیحون عبور کردند و برخی از بلاد آنسوی جیحون را گشودند. در زمان ولید بن عبدالملک (86-96 هَ. ق.) قتیبه بن مسلم باهلی از سرداران معروف عرب در ولایات شرقی ایران دست بمحاربات بزرگی زد و بلخ و طخارستان و فرغانه و بخارا و بیکند و خیوه و سمرقند و بعضی از نواحی دیگر را گشود و تا کاشغر پیش رفت. این سردار پس از فوت ولید و جانشینی سلیمان سر بطغیان برداشت ولی کشته شد. در مغرب نیز افریقای شمالی و اندلس بدست حکومت اسلامی افتاد و مسلمانان با سرداری طارق بن زیاد از تنگه ای که میان آفریقا و اروپاست گذشتند و بتدریج تمام شبه جزیره اسپانیا را بتصرف درآوردند. در زمان هشام بن عبدالملک قسمتی از جنوب فرانسه را نیز تسخیر کردند ولی در محل پواتیه از شارل مارتل پادشاه فرانسه شکست خوردند. بدین ترتیب در زمان امویان حکومت اسلامی از مرزهای چین تا اقیانوس اطلس گسترده شد. امویان از همان آغاز کار با مخالفت شدید شیعیان و مردم مدینه روبرو شدند. خلفای اموی به سنت پیغمبر و خلفای راشدین پشت پا زده بودند و توجه به مسائل مادی و آماده ساختن وسایل شکوه و تجمل و گردآوری مال و منال دنیا را جانشین اندیشۀ دین و توجه به مبانی عالی اخلاقی کرده بودند. امویان از آل علی بیمناک بودند و از هر نوع اعمال زور و سخت گیری درباره این خاندان خودداری نمیکردند. حسین بن علی (ع) سومین امام شیعیان بفرمان یزید در دهم محرم سال 61 هَ. ق. / 16اکتبر 680 میلادی با یارانش کشته شد. این واقعه در برانگیختن نفرت عمومی شیعیان و مخالفان امویان به مخالفت با دستگاه خلافت تأثیر عظیمی بخشید. امویان نسبت به ملل غیرعرب و بخصوص ایرانیان با نظر خوبی نمی نگریستند و بخصوص عمال آنان در ایران بسیار بدرفتاری میکردند. یزید بن مهلب که پس از قتیبه بن مسلم باهلی حکومت خراسان را یافته بود بعد از فراغت از امور آن دیار بگرگان که تا آن هنگام مستقل مانده بود تاخت و گرگان را فتح کرد و به مازندران حمله برد و پس از فتح ساری هنگام تعاقب دشمن در دره ای محصور شد و دستۀ بزرگی از سپاهیان او از میان رفتند و او سرانجام با سیصدهزار دینار جان خود را خرید و در بازگشت به گرگان دچارطغیان مرزبان آنجا گردید و پس از هفت ماه پیروز گشت و بسیاری از مردم گرگان را از دم شمشیر درگذرانید. این عمل و نظایر آن باعث شد که روزبروز بر ناخشنودی ایرانیان از امویان افزوده شود، تمایل ایرانیان به آل علی و تبلیغ اینان بضدیت با امویان بیشتر ایرانیان را بستیزه جویی با دستگاه خلافت اموی برمی انگیخت تا اینکه ابومسلم سردار رشید ایرانی برای ریشه کن ساختن دستگاه امویان با عبدالله سفاح از اولاد عباس بن عبدالمطلب برای خلافت اسلامی بیعت کرد و در زاب (مغرب ایران) سپاه مروان دوم اموی را در هم شکست و عبدالله سفاح بدستیاری وی بخلافت رسید و مروان منهزم و مقتول گردید (132هَ. ق.). خلفای اموی بترتیب با تاریخ جلوس عبارتنداز: معاویۀ اول 41 هَ. ق. (661 میلادی) یزید اول 60 (680) معاویۀ دوم 64 (683) مروان اول 64 (683) عبدالملک 65 (685) ولید اول 86 (705) سلیمان بن عبدالملک 96 715) عمر بن عبدالعزیز 99 717) یزید دوم 101 720) هشام بن عبدالملک 105 724) ولید دوم 125 744) یزید سوم 126 744) ابراهیم بن ولید 126 744) مروان دوم 127-132 745-750). رجوع به تاریخ الامم و الملوک محمد بن جریر طبری جزء 7 و 8 و 9 و الکامل ابن اثیر جزء 3 و 4 و 5 و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 348 و مجمل التواریخ و القصص ص 295 و روضهالصفا چ خیام ج 3 ص 62 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 114 و معجم الانساب زامباورجزء 1 ص 1 و تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس ترجمه فخر داعی گیلانی ج 1 ص 759 و ریحانه الادب ج 6 ص 275 واسلام (از مجموعۀ چه میدانم ؟) تألیف دومینینگ سوردل ترجمه حسینی نژاد ص 21 و طبقات سلاطین اسلام و تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 11 و سایر کتابهای تاریخ عمومی شود
نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش شبستر شهرستان تبریز، محدود است از شمال به بخش زنوز، از جنوب به بخش اسکو، از خاور به شهرستان تبریز و از باختر به دهستان سیس، آب و هوایش معتدل و سالم و قرای آن عموماً در جلگه واقع و دارای جادۀ شوسه یا ارابه رو میباشد، آب قراء از چشمه سارها و رود صوفیان تأمین میشود، محصولات عمده آنجا غلات، حبوبات، زردآلو، انگور، سیب و بادام است، این دهستان از 16 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده، سکنۀ آن 12220 تن است، قرای عمده آن صوفیان (مرکز دهستان)، سفیدکمر، سرکند، دیزج، نظرلو، ساوالان است، راه آهن تبریز و جلفا و شرفخانه از این دهستان عبور میکند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ده کوچکی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان تابع شهرستان لاهیجان، واقع در جنوب سیاهکل و 4 هزارگزی شمال دیلمان، دارای 42 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش شبستر شهرستان تبریز، محدود است از شمال به بخش زنوز، از جنوب به بخش اسکو، از خاور به شهرستان تبریز و از باختر به دهستان سیس، آب و هوایش معتدل و سالم و قرای آن عموماً در جلگه واقع و دارای جادۀ شوسه یا ارابه رو میباشد، آب قراء از چشمه سارها و رود صوفیان تأمین میشود، محصولات عمده آنجا غلات، حبوبات، زردآلو، انگور، سیب و بادام است، این دهستان از 16 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده، سکنۀ آن 12220 تن است، قرای عمده آن صوفیان (مرکز دهستان)، سفیدکمر، سرکند، دیزج، نظرلو، ساوالان است، راه آهن تبریز و جلفا و شرفخانه از این دهستان عبور میکند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ده کوچکی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان تابع شهرستان لاهیجان، واقع در جنوب سیاهکل و 4 هزارگزی شمال دیلمان، دارای 42 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
جمع فارسی علوی. رجوع به علوی شود. سادات. (برهان قاطع) : امیر خواجه علی میکائیل را بخواند و گفت: رسولی می آید بساز با کوکبۀ بزرگ از اشراف علویان و قضاه و علما وفقها به استقبال روی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288). خلافت عباسیان را خللی که آید آن است که در زمین طبرستان ناجمی پیدا آید از علویان. (تاریخ بیهقی ص 422)
جمع فارسی عَلَوی. رجوع به علوی شود. سادات. (برهان قاطع) : امیر خواجه علی میکائیل را بخواند و گفت: رسولی می آید بساز با کوکبۀ بزرگ از اشراف علویان و قضاه و علما وفقها به استقبال روی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288). خلافت عباسیان را خللی که آید آن است که در زمین طبرستان ناجمی پیدا آید از علویان. (تاریخ بیهقی ص 422)
ابن ادریس ابراهیم بن عبدالرحمان بن عیسی التجیبی مکنی به ابی بکر. یاقوت آرد: وی ادیبی کاتب و شاعری سریعالخاطر بود. او از پدرخود و از قاضی ابن ادریس و ابن غلیون و ابوالولیدبن رشد فرا گرفت. او یکی از افاضل ادباء معاصر اندلس است. تولد وی به سال 560 بود و به سال 598 به مرسیه درگذشت، و سن او به چهل سال نرسیده بود. او راست: کتاب زادالمسافر و رحلته، العاجله در دو مجلد که طرفی از نثر و نظم وی در این دو کتاب آمده است. از اوست: قد کان لی قلباً فلما فارقوا سوّی جناحاً للغرام وطارا و جرت سحاب للدموع فأوقدت بین الجوانح لوعه و اوارا و من العجائب ان فیض مدامعی ماء و یثمرفی ضلوعی نارا. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 4 ص 269). و رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 193 شود. در کشف الظنون نویسد او راست: بدایه المتحیره و عجاله المتوفره. و رجوع به تجیبی شود
ابن ادریس ابراهیم بن عبدالرحمان بن عیسی التجیبی مکنی به ابی بکر. یاقوت آرد: وی ادیبی کاتب و شاعری سریعالخاطر بود. او از پدرخود و از قاضی ابن ادریس و ابن غلیون و ابوالولیدبن رشد فرا گرفت. او یکی از افاضل ادباء معاصر اندلس است. تولد وی به سال 560 بود و به سال 598 به مرسیه درگذشت، و سن او به چهل سال نرسیده بود. او راست: کتاب زادالمسافر و رحلته، العاجله در دو مجلد که طرفی از نثر و نظم وی در این دو کتاب آمده است. از اوست: قد کان لی قلباً فلما فارقوا سوّی جناحاً للغرام وطارا و جرت سحاب للدموع فأوقدت بین الجوانح لوعه و اوارا و من العجائب ان فیض مدامعی ماء و یثمرفی ضلوعی نارا. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 4 ص 269). و رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 193 شود. در کشف الظنون نویسد او راست: بدایه المتحیره و عجاله المتوفره. و رجوع به تجیبی شود
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 3 هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ مراغه به دهخوارقان. ناحیه ایست دامنه و دارای آب و هوای معتدل سالم. سکنۀ آن 763 تن است. آب آن از صوفی چای تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، چغندر، کشمش، نخود، زردآلو و بادام است. اهالی به زراعت اشتغال دارند و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. دارای راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 3 هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ مراغه به دهخوارقان. ناحیه ایست دامنه و دارای آب و هوای معتدل سالم. سکنۀ آن 763 تن است. آب آن از صوفی چای تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، چغندر، کشمش، نخود، زردآلو و بادام است. اهالی به زراعت اشتغال دارند و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. دارای راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4)