منسوب به صفراء. زردآبی: و آن روغن را به آماس صفرائی اندر مالند. (نوروزنامه). کلکت طبیب انس و جان تریاک اکبر در زبان صفرائیی لیک از دهان قی کرده سودا ریخته. خاقانی. بست چون زردگل برعنائی کهربا بر نگین صفرائی. نظامی. رجوع به صفراء شود
منسوب به صفراء. زردآبی: و آن روغن را به آماس صفرائی اندر مالند. (نوروزنامه). کلکت طبیب انس و جان تریاک اکبر در زبان صفرائیی لیک از دهان قی کرده سودا ریخته. خاقانی. بست چون زردگل برعنائی کهربا بر نگین صفرائی. نظامی. رجوع به صفراء شود
عبدالرحمان اسماعیل بن عثمان صفراوی عالم در قراآت، او را کتابی است موسوم به الاعلان. مولد و وفات او در اسکندریه است و به سال 636 هجری قمری درگذشت. (الاعلام زرکلی ص 487). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
عبدالرحمان اسماعیل بن عثمان صفراوی عالم در قراآت، او را کتابی است موسوم به الاعلان. مولد و وفات او در اسکندریه است و به سال 636 هجری قمری درگذشت. (الاعلام زرکلی ص 487). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
جمع فرید و فریده یگانه ها مفردات، اشیا نفیس، عبارتست از ایراد کلمه ای که قایم مقام دانه گوهر واسطه گردن بند باشد و چنین دانه باید که در یتیم بود و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است
جمع فرید و فریده یگانه ها مفردات، اشیا نفیس، عبارتست از ایراد کلمه ای که قایم مقام دانه گوهر واسطه گردن بند باشد و چنین دانه باید که در یتیم بود و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است