جدول جو
جدول جو

معنی صفاپرورد - جستجوی لغت در جدول جو

صفاپرورد
(اَ تَ / تِ)
صفاپرورده. آنچه یا آنکه از صفا سرشته باشد. آنچه با صفا پرورده باشد:
می عاشق آسا زرد به، همرنگ اهل درد به
درد صفاپرورد به، تلخ شکربار آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ پَ وَ)
بلاپرورده. پرورش یافته برای تحمل بلا.
پروردۀ بلا:
خاقانی اینک مرد تو مرغ بلاپرورد تو
ای گوشۀ دل خورد تو ناخوانده مهمان تا کجا.
خاقانی.
دل که جویی هم بلاپرورد جانان جوی از آنک
عافیت در عشق جانان برنتابد هر دلی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نام رودخانه ای است از رودخانه های مازندران که قراءرامسر از آن مشروب میشود. (سفرنامۀ مازندران رابینو ص 6 و 18) (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ذیل رامسر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صفا پرورد
تصویر صفا پرورد
آنکه یا آنچه از صفا سرشته و پرورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
یکرنگ پرورده یکدل و یک روی آنکه یا آنچه از صفا سرشته و پرورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار