درویش کردن کسی را، سر ساختن برای اشکنه و برآوردن سر آن را. (منتهی الارب) : صعلک الثریده، جعل لها رأساً و رفع رأسها. (اقرب الموارد) ، فربه کردن تره، شتران را. (منتهی الارب)
درویش کردن کسی را، سر ساختن برای اشکنه و برآوردن سر آن را. (منتهی الارب) : صعلک الثریده، جعل لها رأساً و رفع رأسها. (اقرب الموارد) ، فربه کردن تره، شتران را. (منتهی الارب)
خرمابن کج که بیخهای شاخ وی خالی از برگ باشد یا خرمابن کژ بی برگ، باریک و خردسر و گردن از مردم و از درخت خرما و از شترمرغ، خرمادۀ پشم ریخته. (منتهی الارب)
خرمابن کج که بیخهای شاخ وی خالی از برگ باشد یا خرمابن کژ بی برگ، باریک و خردسر و گردن از مردم و از درخت خرما و از شترمرغ، خرمادۀ پشم ریخته. (منتهی الارب)