جدول جو
جدول جو

معنی صریحا - جستجوی لغت در جدول جو

صریحا
به طور واضح و آشکار، رک و پوست کنده
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
فرهنگ فارسی عمید
صریحا
به طور صریح آشکارا: صریحا به شما اخطار می کنم
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
فرهنگ لغت هوشیار
صریحا
آشکارا، بالصراحه، بی رودربایستی، رک، صراحتاً
متضاد: تلویحاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صریحا
صراحةً
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به عربی
صریحا
Outspokenly, Frankly, Avowedly
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صریحا
ouvertement, franchement
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
صریحا
открыто , откровенно , откровенно
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به روسی
صریحا
offen
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به آلمانی
صریحا
відверто , відкрито
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صریحا
otwarcie, szczerze
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به لهستانی
صریحا
abertamente, francamente
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صریحا
apertamente, francamente
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
صریحا
کھلے طور پر , کھل کر , بے جھجک
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به اردو
صریحا
openlijk, eerlijk, openhartig
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به هلندی
صریحا
প্রকাশ্যভাবে , স্পষ্টভাবে , স্পষ্টভাবে
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به بنگالی
صریحا
อย่างเปิดเผย , อย่างตรงไปตรงมา , อย่างตรงไปตรงมา
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به تایلندی
صریحا
waziwazi, kwa uwazi
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
صریحا
açıkça, açık sözlü bir şekilde
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
صریحا
abiertamente, francamente
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
صریحا
公然地 , 坦率地 , 直言不讳地
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به چینی
صریحا
בגלוי , בפתיחות , בצורה גלויה
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به عبری
صریحا
공개적으로 , 솔직하게 , 솔직하게
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به کره ای
صریحا
secara terbuka, secara terus terang, dengan terus terang
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
صریحا
खुले तौर पर , स्पष्ट रूप से , बेबाकी से
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به هندی
صریحا
公然と , 率直に , 率直に
تصویری از صریحا
تصویر صریحا
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اریحا
تصویر اریحا
(دخترانه)
مکان خوشبو، گلی که شکوفه آن چلیپا شکل است، نام شهری قدیمی در فلسطین،
فرهنگ نامهای ایرانی
(صَ)
نام گلی است که آن را بستان افروز وتاج خروس خوانند. (برهان) (فهرست مخزن الادویه) ، بنات وردان. (فهرست مخزن الادویه) ، بادروج. (الفاظ الادویه) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نوعی گل که شکوفۀ آن چلیپاشکل و اصل آن از سوریه و فلسطین است و نام علمی آن ((اناستاتیکا هرکونتینا)) است، مؤلفین جهانگیری و برهان گویند: اریس در عربی به معنی متابع آمده است، ولی در قوامیس عرب بدین معنی دیده نشد. ظاهراً اصل مزارع بوده و غلط از کاتب است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اریخا. اریحه. لغتی عبرانی است و آن نام مدینۀ جبارین غور در سرزمین اردن شام است، بین آن و بیت المقدس سواره یکروز راهست و راه آن از جبال صعب العبور است گویند که بنام اریحابن مالک بن ارفخشذبن سام بن نوح علیه السلام بدین اسم خوانده شده و جریر یاءکلمه را متحرک دانسته و ممدود خوانده است و گوید:
فماذا راب عبد بنی نمیر
فعلی ان أزیدهم ارتیاباً
اعدﱡ لها مکاوی منضجات
و یشفی حرﱡ شعلتی الجرابا
شیاطین البلاد یخفن داری
وحیه اریحاء لی استجابا.
(معجم البلدان).
اریحا یا اریحه، قصبۀ کوچکی است در سنجاق قدس در هزارگزی شمال شرقی بیت المقدس و شمال غربی بحر لوط و آن قصبه ای باستانی است. (قاموس الاعلام ترکی). اریحا (مکان خوشبو) و آن شهر با مکنت و قوتی بود که در وادی اردن در قسمت بنیامینیان بمسافت 15 میل بشمال شرقی اورشلیم و پنج میل باردن مانده (یوشع 16: 7 و 18: 21) در مقابل معبری که اسرائیلیان عبور کردند واقع بود. (یوشع 3: 16) اول ذکری که از اریحا داریم در حکایت جاسوسان و راحاب است (یوشع 2: 1- 21) و آن نخستین شهری است که یوشع از مملکت کنعان متصرف شد. بدینطور که حصارها اعجازاً فروافتاد و اسرائیلیان بدانجا درآمده بامر خدا تمامی ذیحیات را بقتل رسانیده، پس از آن شهر را آتش زدند و تنها راحاب و اهل بیت وی در امان بودند زیرا که جاسوسان را پنهان داشته بود، و یوشع لعنت کرد بر کسی که اریحا را دوباره بناکند و این مطلب بیش از پانصد سال بعد از آن در حق حئیل بوقوع پیوست. (یوشع 6: 26 و اول پادشاهان 16: 34). در خلال این احوال اریحای دیگری در جوار آن بناکردند. (داود 3: 13- 3 سموئیل 10: 5) و موافق سفر تثنیه 34: 3 و داود 1: 16 اریحارا (شهر نخل) میگفتند و لفظ اریحا در عبرانی به معنی ماه میباشد و بعید نیست که در قدیم الایام مذهب ماه پرستی در آنجا شیوعی داشته است و از جهت وسعت و ترقی بعد از اورشلیم اریحا معروف به ود و مدرسه نبیین و مسکن البشاع نیز آنجا بود. (دوم پادشاهان 2: 4 و 5 و 18) و مطابق توریه در آن طرف اردن، مقابل همین اریحا، ایلیای نبی به آسمان صعود کرد (دوم پادشاهان 2: 1- 22) و در دشت اریحا کلدانیان صدقیا را دستگیر کردند (دوم پادشاهان 25: 5، ارمیا39: 9) و چون اهل اریحا از اسیری بابل مراجعت کردند، در بنای حصارهای اورشلیم کمک کردند (عزرا 2: 39 نحمیا 3: 2 و 7: 36) و مسیح در همین جا دو کور را بینائی داد (انجیل متی 20: 29- 34) و زکی باج گیر نیز در همین جا عفو گناهان خود را از مسیح یافت (لوقا 19: 1- 10). غالباً محل اریحارا قریۀ اریحه میدانستند که یکی از قرای پست و کثیف اعراب و دارای دویست تن سکنه است، لکن موافق قول سیاحان که در این اواخر بدانجا رفته اند اریحا بمسافت دو میل بمغرب اریحه در دهنه وادی کلت، جائیکه از اورشلیم بدشت میرود واقع بوده است و برخی گمان برده اند که شهر قدیم اریحا نزدیک عین السلطان بوده است و آبهائی را که الیشاع نبی شفا داده بدمزگی و شوری آنها رابشیرینی مبدل کرد از همین چشمه عین السلطان جاری بودو بمسافت دو میل بطرف شمال غربی اریحه واقع است. درمغرب و شمال اریحا تلهای سنگ آهک میباشد که ارتفاع یکی از آنها تخمیناً به 340 تا 350 ذرع میرسد و به کورن تپه مسمی است که بنابر روایت جدید محل چهل روز روزه داشتن و امتحان شدن عیسی بوده است و در میانۀ این تلها و اردن دشت اریحاست (یوشع 4: 13) و مقابل آن در طرف مشرق اردن دشت موآب واقع است. علی الجمله دشت اریحا در قدیم الایام آبهای بسیار داشته است و در نهایت باروری و حاصلخیزی بوده و باز هم امکان دارد که بدانحال برگردد لکن اکنون ویران است و اگرچه وقتی برای عسل و نخل و بلسان معروف به وده امروزه هیچیک از اینها آنجا یافت نمیشود. راهی که از اریحا باورشلیم میرود سر بالا و در میان وادی تنگ و سنگلاخ که دره ها را تقاطع کند واقع، و بسیار سخت و خطرناک است و اکنون هم مانند زمان سامری تنگ دزدگاه است. (لوقا10: 30- 34) (قاموس کتاب مقدس). و رجوع بنخبه الدهر دمشقی ص 201، حبیب السیر جزو 1 از ج 1 ص 37 و 38 و عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 7 ص 297 و نزهه القلوب جزء 3 ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
بطور صریح. آشکارا. رجوع به صریح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صریحه
تصویر صریحه
مونث صریح بی آمیغ، آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریحا
تصویر اریحا
عبری کف مریم از گیاهان دست ناهید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریحا
تصویر تصریحا
آشکارا بی پرده آشکار آشکارا. یا تصریحا و تلویحا. آشکار و سربسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صریحاً
تصویر صریحاً
((صَ حَ نْ))
آشکارا
فرهنگ فارسی معین
آشکارا، بالصراحه، صراحتاً، مصرحاً
متضاد: تلویحاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد