جدول جو
جدول جو

معنی صرمات - جستجوی لغت در جدول جو

صرمات
(صَ رَ)
جمع واژۀ صرمه است. رجوع به صرمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صرامت
تصویر صرامت
تیز و برنده شدن، دلیر و بی باک شدن، شجاعت، دلیری، بی باکی، چالاکی، برندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرمات
تصویر حرمات
حرمت ها، احترام ها، عزّت ها، حرام بودن ها، جمع واژۀ حرمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدمات
تصویر صدمات
صدمه ها، آسیب ها، آزارها، راندن ها و دفع کردن ها، کوبیدن دو چیز به هم، مصیبت ها، جمع واژۀ صدمه
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
دشت بی آب. (منتهی الارب) ، ناقۀ کم شیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
نزدیکی: بات من القوم علی صمات، ای بمرای و مسمع فی القرب، نزدیکی انجام کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
به سریانی کاشم رومی است که سیسالیوس نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رماه. رجوع به رماه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ رِ)
جمع واژۀ هرمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِمْ ما)
جمع واژۀ مرمه تأنیث مرم، نعت فاعلی از ارمام. رجوع به مرم و ارمام شود، بلاها. (منتهی الارب). دواهی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مرماه. تیر پیکان گردی که بدان تیراندازی آموزند. (ناظم الاطباء). پیکان گرد که بدان تیراندازی تعلیم کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرماه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ نِ)
جمع واژۀ صنمه. (منتهی الارب). رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
جمع واژۀ صدمه. رجوع به صدمه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
گویا جمع واژۀ صروه است که به واحد برگشته است و آن قریه ها است از سواد حلۀ مزیدیه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صِ تی ی)
کفاش. (ذیل قوامیس دزی)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ کرمه. وزنی از اوزان و هر کرمه شش قیراط است. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرمه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ)
جمع واژۀ خرمه. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(حُ رُ)
جمع واژۀ حرمت. (ترجمان عادل بن علی).
- حرمات اﷲ، آنچه واجب است قیام به آن و حرام است تفریط در آن
لغت نامه دهخدا
(صَ)
شیئی اندک و حقیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صمات
تصویر صمات
ساکت، خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرامت
تصویر صرامت
دلیری و چالاکی، شجاعت، قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صدمه، کوب ها ویزند ها کوفتن ضرب زدن، کوب ضرب، آسیب آزار، مصیبت، جمع صدمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمات
تصویر حرمات
جمع حرمه، گرامش ها، آبروها، ناشکستنی ها جمع حرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرامت
تصویر صرامت
((صَ مَ))
بریدن، قطع کردن، دلیری، شجاعت، برندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صمات
تصویر صمات
((صُ))
خاموشی، سکوت
فرهنگ فارسی معین