جدول جو
جدول جو

معنی صدمات

صدمات
صدمه ها، آسیب ها، آزارها، راندن ها و دفع کردن ها، کوبیدن دو چیز به هم، مصیبت ها، جمع واژۀ صدمه
تصویری از صدمات
تصویر صدمات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صدمات

صدمات

صدمات
جمع صدمه، کوب ها ویزند ها کوفتن ضرب زدن، کوب ضرب، آسیب آزار، مصیبت، جمع صدمات
فرهنگ لغت هوشیار

خدمات

خدمات
جمع خدمت، پرستش هخا زواری ها تیمارها جمع خدمت خدمتها بندگیها چاکریها
فرهنگ لغت هوشیار

صدقات

صدقات
صدقه ها، چیزهایی که در راه خدا به بینوایان می دهند به جهت ثواب، چیزهایی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق می دهند، صدقه سرها، صدقه سری ها، جمعِ واژۀ صدقه
صدقات
فرهنگ فارسی عمید

ادمات

ادمات
جَمعِ واژۀ اَدمَه، پوسیدگی و سیاهی تنه خرمابن. پوسیدگی و سیاهی که به خرمابن رسد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خدمات

خدمات
جَمعِ واژۀ خدمت. (از غیاث اللغات). خدمتها. رجوع به خدمت شود
لغت نامه دهخدا