جدول جو
جدول جو

معنی صرایه - جستجوی لغت در جدول جو

صرایه
(صَ یَ)
حنظل ذره شده. (مهذب الاسماء). حنظل و آب آن. (منتهی الارب). ج، صرای. حنظلی است که مایل بزردی شده باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرایه
تصویر آرایه
(دخترانه)
آرایش زیبایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
مزد، اجرت، پولی که مستاجر بابت اجارۀ خانه، مغازه یا دواب بدهد، کرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درایه
تصویر درایه
درایت، در حدیث، علمی که دربارۀ احادیثی که از پیغمبر اسلام نقل کرده اند بحث می کند تا معلوم شود کدام یک درست و کدام نادرست است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلایه
تصویر صلایه
سنگ پهن و همواری که بر روی آن دارو یا چیز دیگر می سایند
صلایه کردن: ساییدن دارو یا چیز دیگر بر روی سنگ یا در هاون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرافه
تصویر صرافه
صرافت درفارسی: سره کردن ناب بودن ناب گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرایه
تصویر طرایه
بشنج تری شادابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراحه
تصویر صراحه
خلوص و بی آمیختگی چیزی، آشکاری
فرهنگ لغت هوشیار
در فارسی می ناب، سخن رو راست آوند می تنگ می ساغر شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ. خنور شراب آوند شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراره
تصویر صراره
آله مار خوار از مرغان شکاری آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
اجرت بار کردن، مال الاجاره، اجرت، مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرنایه
تصویر صرنایه
پارسی تازی گشته سورنای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرایه
تصویر زرایه
سبکی و خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلایه
تصویر صلایه
سنگ پهن و هموار و سخت که در روی آن چیزی را بسایند، سرو خمره ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درایه
تصویر درایه
دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
مونث صاری و چاه بد آب چاهی که آب آن از دیر ماندگی برگشته رنگ و بد مزه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرایه
تصویر جرایه
وظیفه روان، جیره، مقرری
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی عمل سرودن، آواز دسته جمعی کر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایه
تصویر سرایه
((سَ یَ یا یِ))
سرودن، آواز دسته جمعی، کر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلایه
تصویر صلایه
((صَ یَ یا یِ))
سنگ پهن و سخت
صلایه کردن: دارو یا هر چیز دیگر را بر روی سنگ یا در هاون کوبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صراحیه
تصویر صراحیه
((صُ یَ))
شراب خالص، سخن خالص و بی آمیغ، ظرف شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
((کِ یِ))
گرفته شده از «کراء» عربی. مزد، اجرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
زینت، شکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
اجاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
Accoutrement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
accoutrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
adorno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
atavío
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
ornamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
снаряжение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
装饰品
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
wyposażenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
спорядження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
Zubehör
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آرایه
تصویر آرایه
uitrusting
دیکشنری فارسی به هلندی