جدول جو
جدول جو

معنی صرام - جستجوی لغت در جدول جو

صرام
جنگ، بلا و سختی، گرفتاری سخت، مرد توانا و دارای ارادۀ قوی، مرد بی باک در جنگ
تصویری از صرام
تصویر صرام
فرهنگ فارسی عمید
صرام
(صَرْ را)
چرم فروش. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء) (حسن خطیب کرمانی). نسبه الی بیع الصرم و هو الذی یفعل به الخفاف و اللوالک. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
صرام
(صِ)
جمع واژۀ صرم. (دهار)
لغت نامه دهخدا
صرام
ابن بلخی گوید: صرام و بازرنگ دو ناحیت است میان زیز و سمیرم. هوای آن سردسیر است بغایت و قهستانی، آب دشوار و آب های روان، سال تا سال برف از کوههای آن دور نشود و نخجیر بسیارباشد و منبع رود شیرین از باززنگ است و حومه و ناحیت صرام است و مردم آنجا بیشترین مکاری باشند. (فارسنامه ص 144). این کلمه در اصل چرام بوده و معرب گردیده است. مستوفی آرد: چرام و بازرنگ دو ناحیت است میان زیز و سمیرم لرستان و هوایش بغایت سردسیر است، و آبش از آن کوهها اکثر اوقات از برف خالی نبود و راهها سخت و دشخوار بود، و آب روانش بسیار است و نخجیرش نیکو باشد، و مردم آنجا بیشتر شکاری (کذا) باشند. (نزهه القلوب، مقاله ثالثه ص 128) و رجوع به چرام شود
لغت نامه دهخدا
صرام
بلا و سختی سخت
تصویری از صرام
تصویر صرام
فرهنگ لغت هوشیار
صرام
پوست پیرا، چرمگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرام
تصویر آرام
(پسرانه)
ساکت، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرام
تصویر فرام
(پسرانه)
معرب از عبری، تندرو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برام
تصویر برام
(پسرانه)
خوشبو (نگارش کردی: بهرام)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صارم
تصویر صارم
(پسرانه)
شمشیر تیز، قطع کننده، برنده، مرد دلیر، دلاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرام
تصویر خرام
(دخترانه)
رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صرامت
تصویر صرامت
تیز و برنده شدن، دلیر و بی باک شدن، شجاعت، دلیری، بی باکی، چالاکی، برندگی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ صرم، معرب چرم. (تاج العروس). رجوع به صرم شود.
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ / مِ پَ)
اصرام مرد، اصرم شدن وی. (قطر المحیط). رجوع به اصرم شود. محتاج و بسیارعیال گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج). محتاج و صاحب عیال بسیار گردیدن شخص. (ناظم الاطباء). درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی). نیازمند شدن مرد. (صحاح). و در اساس آمده است اصرم شدن وی یعنی نیازمند شدن او در حالی که در وی تماسکی است. (از اقرب الموارد). بدحال شدن مرد در حالی که در وی تماسکی است. و اصل آن اینست که قطعه ای از مال برای او باقی مانده است. (از تاج العروس).
لغت نامه دهخدا
(صَرْ را می ی)
چرمگر
لغت نامه دهخدا
تصویری از صرار
تصویر صرار
غریونده جیغ کشنده جیغو جیرجیرک
فرهنگ لغت هوشیار
رفتار آهسته از روی ناز سرکشی زیبایی و وقار، بمهمانی بردن شخصی پس از نوید، کسی که مامور همراهی مهمان بخانه میربانست، درترکیب بمعنی (خرامنده) آید: خوش خرام زیبا خرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراد
تصویر صراد
ابر تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراخ
تصویر صراخ
غریونده، فراشمرغ (طاوس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراح
تصویر صراح
خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراط
تصویر صراط
راه راست، طریق، صراط مستقیم
فرهنگ لغت هوشیار
انتساب به اشتغال بعمل خرید و فروش طلا را می رساند، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صروم
تصویر صروم
تیغ بران، کاربر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تیغ برنده، مرد رسا، شیر بیشه برنده (شمشیر)، مرد دلیر دلاور، جمع صوارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترام
تصویر ترام
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرام
تصویر حرام
منع کردن، ممنوع کردن چیزی را، ناروا شدن، حرام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرام
تصویر چرام
چراگاه علفزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام
تصویر آرام
آرامش، ثبات، سکون
فرهنگ لغت هوشیار
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد زشت رفتار، قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرام
تصویر اصرام
جماعت وگروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرامت
تصویر صرامت
دلیری و چالاکی، شجاعت، قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدام
تصویر صدام
درد نیم سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرامت
تصویر صرامت
((صَ مَ))
بریدن، قطع کردن، دلیری، شجاعت، برندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صراط
تصویر صراط
چینواد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرام
تصویر حرام
نابایسته، ناروا، ناشایست
فرهنگ واژه فارسی سره