صدقه ها، چیزهایی که در راه خدا به بینوایان می دهند به جهت ثواب، چیزهایی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق می دهند، صدقه سرها، صدقه سری ها، جمع واژۀ صدقه
صدقه ها، چیزهایی که در راه خدا به بینوایان می دهند به جهت ثواب، چیزهایی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق می دهند، صدقه سرها، صدقه سری ها، جمعِ واژۀ صدقه
جمع واژۀ صدقه. (منتهی الارب) : نالد همی بزاری و گرید همی بدرد آنکس که یافتی صدقات و زکات تو. مسعودسعد. زیان رسیده را تفقد نماید که اعظم صدقات است. (مجالس سعدی). رجوع به صدقه شود، جمع واژۀ صدقه. (قطر المحیط) (منتهی الارب). و رجوع به صدقه شود
جَمعِ واژۀ صَدَقه. (منتهی الارب) : نالد همی بزاری و گرید همی بدرد آنکس که یافتی صدقات و زکات تو. مسعودسعد. زیان رسیده را تفقد نماید که اعظم صدقات است. (مجالس سعدی). رجوع به صدقه شود، جَمعِ واژۀ صَدقَه. (قطر المحیط) (منتهی الارب). و رجوع به صدقه شود
نام وزن مخصوصی است. سنگ صد درم: مرد بقال در ترازوی خویش سنگ صدگان نهاد از کم و بیش. سنائی. در ترازو ندید صدگان سنگ گشت دلتنگ از آن و کرد آهنگ. سنائی. و رجوع به صد درم شود
نام وزن مخصوصی است. سنگ صد درم: مرد بقال در ترازوی خویش سنگ صدگان نهاد از کم و بیش. سنائی. در ترازو ندید صدگان سنگ گشت دلتنگ از آن و کرد آهنگ. سنائی. و رجوع به صد درم شود
دهی از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی 5/5هزارگزی شمال خاوری سلماس، تا سلماس راه شوسه دارد. جلگه، معتدل، مالاریائی سکنه 637 تن. آب آن از قنات و چشمه. محصول غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی 5/5هزارگزی شمال خاوری سلماس، تا سلماس راه شوسه دارد. جلگه، معتدل، مالاریائی سکنه 637 تن. آب آن از قنات و چشمه. محصول غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جمع واژۀ صدیق: عالم اندر میانۀ جهال مثلی گفته اند صدیقان. سعدی (گلستان). اگر من خدای را عز و جل چنین پرستیدمی که توسلطان را، از جملۀ صدیقان بودمی. (گلستان چ فروغی جزو کلیات چ بروخیم ص 46)
جَمعِ واژۀ صدیق: عالم اندر میانۀ جهال مثلی گفته اند صدیقان. سعدی (گلستان). اگر من خدای را عز و جل چنین پرستیدمی که توسلطان را، از جملۀ صدیقان بودمی. (گلستان چ فروغی جزو کلیات چ بروخیم ص 46)