آخرات. آخرها. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر (در ذکر اخبارالذهب و معادنه) آرد: و قد کان یوجد فی زرویان فی عنفوان ظهوره و اقبال شأنه فی جباله و هضباته تجاویف واسعه کالبیوت یسمونها أخرات، ای أواری مملوءه من قطاع ذهب کالسبائک کأنها خزائن معده لطلابها و کان العاثر علیها یحصل علی غناءالدّهر. (الجماهر چ هند ص 242) ، پاره کردن. دریدن. (آنندراج)
آخُرات. آخُرها. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر (در ذکر اخبارالذهب و معادنه) آرد: و قد کان یوجد فی زرویان فی عنفوان ظهوره و اقبال شأنه فی جباله و هضباته تجاویف واسعه کالبیوت یسمونها أخرات، ای أواری مملوءه من قطاع ذهب کالسبائک کأنها خزائن معده لطلابها و کان العاثر علیها یحصل علی غناءالدّهر. (الجماهر چ هند ص 242) ، پاره کردن. دریدن. (آنندراج)
جمع واژۀ خرت. چشمه و روزنه های سوزن و سوراخهای گوش و امثال آن، بهنگام چیدن میوه رسیدن، اجازت دادن چیدن میوه، بره زادن گوسفند در خریف. در خریف زادن گوسفند و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز زائیدن، بچه زادن ناقه در همان وقت که آبستن شده بود، در خریف درآمدن. در خریف شدن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز رفتن، بسیار دراز شدن (گیاه) ، اجازت
جَمعِ واژۀ خَرت. چشمه و روزنه های سوزن و سوراخهای گوش و امثال آن، بهنگام چیدن میوه رسیدن، اجازت دادن چیدن میوه، بره زادن گوسفند در خریف. در خریف زادن گوسفند و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز زائیدن، بچه زادن ناقه در همان وقت که آبستن شده بود، در خریف درآمدن. در خریف شدن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز رفتن، بسیار دراز شدن (گیاه) ، اجازت