جدول جو
جدول جو

معنی صخرات - جستجوی لغت در جدول جو

صخرات
(صَ خَ)
جمع واژۀ صخره. (منتهی الارب). رجوع به صخره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ خُ)
آخرات. آخرها. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر (در ذکر اخبارالذهب و معادنه) آرد: و قد کان یوجد فی زرویان فی عنفوان ظهوره و اقبال شأنه فی جباله و هضباته تجاویف واسعه کالبیوت یسمونها أخرات، ای أواری مملوءه من قطاع ذهب کالسبائک کأنها خزائن معده لطلابها و کان العاثر علیها یحصل علی غناءالدّهر. (الجماهر چ هند ص 242) ، پاره کردن. دریدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ خرت. چشمه و روزنه های سوزن و سوراخهای گوش و امثال آن، بهنگام چیدن میوه رسیدن، اجازت دادن چیدن میوه، بره زادن گوسفند در خریف. در خریف زادن گوسفند و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز زائیدن، بچه زادن ناقه در همان وقت که آبستن شده بود، در خریف درآمدن. در خریف شدن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز رفتن، بسیار دراز شدن (گیاه) ، اجازت
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
شهری است بزمین مهر از اقصای یمن (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
معرب جغرات. یوغورت. ماست ترش. رجوع به صقراط و جغرات شود
لغت نامه دهخدا
(صُ)
معرب جغرات است یعنی ماست. رجوع به جغرات شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ صاره
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خروه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صقرات
تصویر صقرات
ترکی تازی گشته از جغرات ماست ماست ترش جغرات یوغورت ماست ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخریات
تصویر صخریات
گلسنگ ها تیره گلسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار