جدول جو
جدول جو

معنی صخر - جستجوی لغت در جدول جو

صخر
جمع صخره، خرسنگ ها مهسنگ ها مهسنگ سنگ بزرگ خر سنگ تخته سنگ
تصویری از صخر
تصویر صخر
فرهنگ لغت هوشیار
صخر
((صَ))
تخته سنگ، نام دیوی که انگشتر حضرت سلیمان را دزدید
تصویری از صخر
تصویر صخر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ سخت، تخته سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره
تصویر صخره
((صَ رِ))
سنگ بزرگ و سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ و سخت
صخرۀ صما: سنگ سخت، برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲ - ۳۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صخریه
تصویر صخریه
سنگستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخریات
تصویر صخریات
گلسنگ ها تیره گلسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره گذاری
تصویر صخره گذاری
عمل صخره گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره گذار
تصویر صخره گذار
سوراخ کننده سنگ، بیابان نورد سوراخ کننده صخره، صحرا نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره صما
تصویر صخره صما
خارای آویزان سنگی است پنداری در خانه اشویی (ببت المقدس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره حما
تصویر صخره حما
مهسنگ سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره صما
تصویر صخره صما
سنگ سخت، برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲ - ۳۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخر
تصویر بخر
اسکنج گند دهان سکنج
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که نگاهداشته شده برای وقت احتیاج پس انداز پس افکنده ذخیره جمع اذخار. پنهان کردن پنهاناندن، اندوختن پس انداز، اندوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفر
تصویر صفر
(پسرانه)
نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آخر
تصویر آخر
انجام، پایان، واپسین، پسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صفر
تصویر صفر
زفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبر
تصویر صبر
شکیب، شکیبایی، بردباری، درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخر
تصویر آخر
عاقبت سرانجام، بازپسین، درآخر، پایان، فرجام، خاتمه، نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصر
تصویر خصر
سرد سرما سرد شدن میان کمر، راه میان بر سرد سرما سرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخر
تصویر دخر
از ریشه پارسی به شیوه ی} قلب {خرد، خرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تنبل به تنبل جامه صبرم بریدند به زشتی پرده نامم دریدند (گرگانی) فسوس کردن دست انداختن افسوسیدن (مسخره کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صار
تصویر صار
سایه دار پر شاخ و برگ: درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحر
تصویر صحر
پختن به جوش آوردن سرخابی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفر
تصویر صفر
خالی و تهی، مرد بی چیز ماه دومین از ماههای عربی پس از محرم
فرهنگ لغت هوشیار
زدن، شکستن، بر افروختن، آزار دادن، بر زمین زدن پارسی تازی گشته چرغ چرخ مرغ شکاری چرغ چرخ، هر مرغ شکاری از باز شاهین و جز آن، جمع اصقر صقور صقار صقاره صقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدر
تصویر صدر
بالای مجلس، مقدم، پیشوا
فرهنگ لغت هوشیار
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صعر
تصویر صعر
کج گشتگی در رخسار و گردن از بیماری ها، خود فروشی خود بینی
فرهنگ لغت هوشیار
خوشه نارس، جمع صره، همیان ها همیان در هم و مانند آن کیسه سیم و زر، جمع صرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرخ
تصویر صرخ
سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخیر
تصویر صخیر
زغال اخته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخی
تصویر صخی
چرکین و ریمناک شدن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخور
تصویر صخور
جمع صخر، خاراها مهسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخم
تصویر صخم
آفتابسوختگی
فرهنگ لغت هوشیار