جدول جو
جدول جو

معنی صحه - جستجوی لغت در جدول جو

صحه
(تَ هََ)
تندرست شدن پس از بیماری. (منتهی الارب). تن درست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صحت و مرض از کیفیات نفسانیه است و ابن سینا گوید صحت ملکه و یا حالتی است که بدان افعال بدرستی صادر شود. و ملکه صحت است بالاتفاق، اما در حالت خلاف است که آیا خود صحت است و یا واسطه صحت باشد و نیز ابن سینا گوید: صحت ماهیتی است که بدن انسان در ترکیب مزاج چنان باشد که افعال از آن صحیح و سالم صادر شود ومرض خلاف صحت است. (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به ذیل تذکرۀ ضریر انطاکی شود، (اصطلاح کلام) بودن فعل است موافق امر شارع خواه آن فعل مسقط قضا باشد یا نه. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح فقه) صحت در افعال عبادی عبارت از آن است که فعل مسقط قضا باشد و در امور معاملاتی عبارت از آن است که آثاری که شرعاً بر عمل مترتب و از آن مطلوب است از آن بدست شود مانند ترتیب ملکیت بر بیعو بینونت بر طلاق. (کشاف اصطلاحات الفنون) (تعریفات جرجانی) ، درست شدن کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صحه
صحت درفارسی ویچورتی تیداک تندرستی، بهبودی، درستی بی آکی
تصویری از صحه
تصویر صحه
فرهنگ لغت هوشیار
صحه
((ص حَُ))
صحت، تندرست شدن، تندرستی و سقم، درست یا نادرست، تندرست یا بیمار
تصویری از صحه
تصویر صحه
فرهنگ فارسی معین
صحه
تصدیق، گواهی، امضا، توشیح، بهداشت، صحت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحو
تصویر صحو
(دخترانه)
حالت هوشیاری سالک پس از بی خودی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صحنه
تصویر صحنه
صحنه به محیطی اطلاق می شود که در آن بازیگران و رخدادهای داستان اصلی فیلم اتفاق می افتد. این محیط شامل تنظیمات مختلف می شود که با استفاده از نورپردازی، دکوراسیون، و انتخاب زوایای دوربین ساخته می شود تا احساس و حسی معین در بیننده ایجاد کند.
به مکان رخداد هر ماجرا یا کنشی بی وقفه در داستان فیلم که معمولا در یک مکان خاص و طی یک محدوده زمانی مشخص روی می دهد، گفته می شود. گاه صحنه در بیش از یک محل رخ می دهد مانند تعقیب که در مناطق مختلفی صورت می گیرد. صحنه می تواند شامل یک نما و یا چند نما باشد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از صحو
تصویر صحو
هوشیاری، در تصوف حالت هشیاری سالک
فرهنگ فارسی عمید
(اَ صِحْ حَ)
جمع واژۀ صحیح. (دهار) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به صحیح شود
لغت نامه دهخدا
(مَ صَحْ حَ / صِحْ حَ)
سبب تندرستی. (منتهی الارب) (آنندراج). سبب تندرستی. گوید: الصوم مصحه، و کذا السفر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحر
تصویر صحر
پختن به جوش آوردن سرخابی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحت
تصویر صحت
تندرست شدن، سلامت، برخاستن از بیماری، بی عیبی، بی آهوئی
فرهنگ لغت هوشیار
صحبت درفارسی پور ساکی هم سخنی گفت و گو گپ (واژه نامه مازندرانی)، همدمی دوستی، هم بستری گای نوازش آمیزش
فرهنگ لغت هوشیار
معاشر همصحبت همنشین یار جمع اصحاب صحاب غ صحابه صحبان صحب، همراه همسفر، خداوند چیزی مالک: صاحب ملک صاحب خانه، وزیر خواجه، عنوانی که در ممالک اطراف ایران به انگلیسیان معنون و سپس بخارجیان داده اند. توضیح این کلمه با بسیاری از کلمات دیگر ترکیب اضافی شود و غالبا به فک اضافه آید. یا صاحب احداث. رئیس نظمیه رئیس شهربانی. یا صاحب جزیره. (اسماعلیان) رئیس دعوت اسماعلیه در هر جزیره. یا صاحب جوزا. عطارد (زیرا برج جوزا خانه اوست)، نام رمن (اسم جمع) است همنشینان همسخنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفه
تصویر صفه
ایوان، شاه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی سده سده (قرن)، جشن سده ماه، یک صد سال قرن، یادبودی که به مناسبت صدمین سال تولد یا وفات شخصی یا خدوث و تاسیس امری گیرند، واحدی مرکب از صد تن سرباز یا چریک سده، جمع (غلط) صدجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفحه
تصویر صفحه
کناره هر چیزی، کنار، جانب، رویه، سطح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صقحه
تصویر صقحه
داغسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحفه
تصویر صحفه
کاسه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدحه
تصویر صدحه
مهر افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صره
تصویر صره
همیان همیان در هم و مانند آن کیسه سیم و زر، جمع صرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرحه
تصویر صرحه
همواری، گشادگی میان خانه، یکبار آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحف
تصویر صحف
جمع صحاف و صحیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحل
تصویر صحل
گلو گرفتگی شکستگی آواز شکسته آواز گلو گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحن
تصویر صحن
سرای و ساحت آن، وسط حیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحنه
تصویر صحنه
جای وسیع و محل نمایش در تماشاخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحی
تصویر صحی
منسوب به صحت، در خور بودن از نظر صحت بهداشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیه
تصویر صحیه
مونث صحی، بهداری (اداره) : صحیه مدارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحه
تصویر صاحه
شوره زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه
تصویر حصه
بهره، بخش، نصیب، سهم، حظ، قسمت، رصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحو
تصویر صحو
هوشیاری، از مستی بهوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحت
تصویر صحت
درستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صحن
تصویر صحن
میانسرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صحنه
تصویر صحنه
پیشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صفحه
تصویر صفحه
دیمه، برگه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صفه
تصویر صفه
ستاوند
فرهنگ واژه فارسی سره