جدول جو
جدول جو

معنی صحه

صحه((ص حَُ))
صحت، تندرست شدن، تندرستی و سقم، درست یا نادرست، تندرست یا بیمار
تصویری از صحه
تصویر صحه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با صحه

صحه

صحه
تندرست شدن پس از بیماری. (منتهی الارب). تن درست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صحت و مرض از کیفیات نفسانیه است و ابن سینا گوید صحت ملکه و یا حالتی است که بدان افعال بدرستی صادر شود. و ملکه صحت است بالاتفاق، اما در حالت خلاف است که آیا خود صحت است و یا واسطه صحت باشد و نیز ابن سینا گوید: صحت ماهیتی است که بدن انسان در ترکیب مزاج چنان باشد که افعال از آن صحیح و سالم صادر شود ومرض خلاف صحت است. (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به ذیل تذکرۀ ضریر انطاکی شود، (اصطلاح کلام) بودن فعل است موافق امر شارع خواه آن فعل مسقط قضا باشد یا نه. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح فقه) صحت در افعال عبادی عبارت از آن است که فعل مسقط قضا باشد و در امور معاملاتی عبارت از آن است که آثاری که شرعاً بر عمل مترتب و از آن مطلوب است از آن بدست شود مانند ترتیب ملکیت بر بیعو بینونت بر طلاق. (کشاف اصطلاحات الفنون) (تعریفات جرجانی) ، درست شدن کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا