جدول جو
جدول جو

معنی صحراخرک - جستجوی لغت در جدول جو

صحراخرک
(صَ ؟)
ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران 7000 گزی جنوب علیشاه عوض. سکنه 30 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحراگرد
تصویر صحراگرد
بیابان گرد، صحرانشین
فرهنگ فارسی عمید
(اِ زِ)
بیابان گرد، آنکه در بیابان گردد و کشت هاو مزارع را بپاید چهارپا ومردمان بدان گزند نرسانند. رجوع به صحراگردی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ سَ)
بناز روندۀ در صحرا. خرامندۀ در صحرا:
شتابنده را اسب صحراخرام
یرق داده زآن به که باشد جمام.
نظامی.
که رسمی بود کآن صحراخرامان
بصید آیند بر رسم غلامان.
نظامی.
مغرب گروهی است صحراخرام
مناسک رها کرده ناسک بنام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ)
صحراگرد. صحرائی. بیابانی:
کرد صحرارو بیابانی
چون ازو یافت آن تن آسانی.
نظامی.
و رجوع به صحرائی و صحرانشین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ خوا / خا)
تیزرو. تندرو. سریعالسیر:
پیوسته مرا زیر ران هیونی
صحرابر و دریاگذار دارد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحراگرد
تصویر صحراگرد
بیابان گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحرا رو
تصویر صحرا رو
بیابان رو، دیوانه صحرا گرد بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحرا خرم
تصویر صحرا خرم
بناز و خرام رونده در صحرا
فرهنگ لغت هوشیار
بادیه نشین، صحرانشین، صحرانورد
متضاد: شهرنشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد