جدول جو
جدول جو

معنی صحائح - جستجوی لغت در جدول جو

صحائح
صحیح ها، تندرست ها، سالم ها، کنایه از بی عیب و نقص ها، درست ها، فاقد اشتباه ها، جمع واژۀ صحیح
تصویری از صحائح
تصویر صحائح
فرهنگ فارسی عمید
صحائح
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صحیح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحاح
تصویر صحاح
صحیح ها، درست ها، جمع واژۀ صحیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحاح
تصویر صحاح
تندرستی، سلامتی، تندرست بودن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صفیحه. (منتهی الارب). رجوع به صفیحه شود، چهار استخوان سر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
جمع واژۀ صحیح. (اقرب الموارد) :
همه خواندند بر تو چیز نماند
یاد ناکرده از صحاح و کسور.
ناصرخسرو.
، جمع واژۀ صحاح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از صیحه
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صریح. (منتهی الارب). رجوع به صریح شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شحیحه. زنهای بخیل و حریص. (از اقرب الموارد) ، شترهای کم شیر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) : ابل شحائح، شتران کم شیر. (از اقرب الموارد). رجوع به شحیح و شحیحه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ صِ)
جمع واژۀ صحصح. و منه: ترهات صحاصح، ای باطل. و اضافت آن نیکوتر است. (منتهی الارب). بسابس. لاطائلات. اباطیل
لغت نامه دهخدا
(صَ یِ)
رجوع به صحائح شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صحیفه. (منتهی الارب) (دهار) :
یاقلم را زهره باشد که بسر
برنویسد بر صحائف زآن خبر.
(مثنوی).
، نامه ای که در آن نیکیها و بدیها نویسند:
یا خجلتی و صحائفی قد سودت
و صحائف الابرارفی اشراق.
(از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
صحاح سته. نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است و آن شش عبارت است از: الجامع الصحیح تألیف محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی 256 هجری قمری) صحیح تألیف ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261) ، سنن تألیف ابن ماجه (متوفی 273) ، جامع تألیف ترمذی (متوفی 279) سنن ابی داود (متوفی 275) ، و سنن تألیف نسائی (متوفی 303). (از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا 67- 68) : وائمۀ متقدم تتبع بسیار کرده اند و بعضی (احادیث نبوی) را بازگزیده و آن را صحاح میخوانند. (رشیدی)
صحاح اللغه. نام کتاب لغتی است تألیف اسماعیل بن حماد جوهری. رجوع به اسماعیل... شود:
در دارالکتب چو بازکند
نسختی از صحاح بفرستد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحاح
تصویر صحاح
تندرستی، تندرست و درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائح
تصویر صائح
مویه گر شیون کننده صیحه زننده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صفیحه، رویه ها سنگ های پهن استخوان های سر شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحائف
تصویر صحائف
جمع صحیفه نامه ها کتابها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحاح
تصویر صحاح
((صَ))
تندرستی، صحیح، درست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صحاح
تصویر صحاح
((ص))
کتاب های شش گانه اهل سنت که در برگیرنده احادیث اسلامی است، چیزهای صحیح، جمع صحیح
فرهنگ فارسی معین